(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
اول : آیاتی که در رابطه با اثبات نظریه تکامل مورد استناد قرار گرفته است:
ما این آیات را جداگانه ذکر میکنیم و مورد بررسی قرار میدهیم. این آیات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد.
الف : آیاتی که خلقت همه چیز را از آب میداند:
1ـ « و جعلنا من الماء کل شیء حی»?
« و هر چیز زنده را از آب بوجود آوردیم.»
استاد مشکینی با طرح آیه فوق مینویسند:
« آیه فوق دلالت بر آفرینش همه موجودات زنده اعم از نباتات و حیوانات از جمله انسان از « آب» دارد . پس اینجا قسمتی از عقاید قائلین به تکامل اثبات میشود.»?
باد :
اعراف / 57 ، نحل / 63 ، فرقان / 48 ، روم / 46 ـ 48 ، فاطر / 9 و 27 ، نمل / 63 ، فصلت / 16
رعد و برق :
رعد / 12 ، روم / 24 ، نور / 43 ( انتهای آیه ) ، فصلت / 13 و 17 .
اشکال بارندگی ( باران ـ برف ـ تگرگ ) :
نور/ 43 ، مومنون / 18 ، فرقان / 48 ، شوری / 28 ، زخرف / 11 ، زمر/ 21.
اهمیت چرخه آب :
فرقان / 49 ، اعراف / 57 ، سجده / 27 ، زمر / 21 ، مومنون / 18 .
چگونگی تشکیل باد:
علت اصلی جریانهای عمومی اتمسفر را باید در تفاوت عظیم ترازنامه انرژی مناطق قطبی و منطقه حاره جستجو کرد . به عبارت دیگر موتور این جریان را تفاوت انرژی این مناطق به چرخش در می آورد . اگر زمین به دور خود نمی چرخید ، در این شرایط هوای صعودی از منطقه حاره به صورت بادهای آزئوستروفیک Ageostrphic ( نیروی منحرف کننده حاصل از گردش زمین به دور محور خودش ) از سطوح فوقانی به جهت دو قطب حرکت می کردند و پس از نزول ، دوباره به استوا برمی گشتند ، در نتیجه یک سیستم ساده از این نوع بادها به وجود می آمد ولی به سبب گردش زمین به دور خود ، جهت باد تغییر کرده و تقریباً حالتی موازی با مدارها به وجود می آید که سیستم گردش عمومی اتمسفر را پیچیده و گوناگون می کند که هر کدام شکلها و جهتها و ویژگیهای خاص خود را دارا هستند ، مانند بادهای موسمی ، بادهای غربی ، بادهای قطبی و ... . اینجاست که معجزه آیات حق آشکار شده و هر بیدار دلی را به تواضع و خضوع وا می دارد زیرا که می فرماید : هو الذی ارسل الریاح بشرا بین یدی رحمه
و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها؛
خدا لعنت کند گروهى را که شما را از مقام خودتان دفع کردند و از مراتب ریاستى که خدا شما را در آن مرتبه قرار داده بود، دور نمودند.
"دفع"؛ به معنای دور کردن و راندن است.
"مقام"؛ در اصل به معنای مکان برخاستن است که در اینجا به معنای منزلت و پایگاه است.
"ازاله"؛ به معنای دوری کردن است.
"رتَّب"؛ یعنی آن را پابرجا و استوار گردانید. مراتب جمع مرتبه است که در این فراز به معنای منزلت و مقام بلند است و منظور مرتبه معنوی است که برای ائمه اطهار در عالم حقیقت ثابت و پابرجا بوده است.
شرح فراز فوق
آورده اند که ؛ اول که منبر نساخته بودند در مسجد رسول صلى الله علیه و آله و سلم ستونى بود که آن را ستون حنانه خوانند. حضرت رسالت پناه ، پشت بر آن ستون باز نهادى و یاران را وعظ گفتى . یاران گفتند: یا رسول اللّه ! اجازت ده تا منبرى بسازیم - تا بدان منبر وعظ گویى و ما در جمال مبارک تو مى نگریم . خواجه صلى الله علیه و آله و سلم اجازت فرمود. چون منبر بساختند، خواجه صلى الله علیه و آله و سلم از در مسجد درآمد و روى به منبر نهاد. چون پاى بر پایه اول نهاد گفت : آمین ، بر دویم نهاد گفت : آمین ، بر سیم نهاد گفت : آمین ، چون بنشست ، ستون در نالیدن آمد - که اهل مسجد از ناله او به گریه در آمدند. خواجه صلى الله علیه و آله و سلم از منبر فرود آمد و ستون را در بغل گرفت تا ساکن شد و گفت : بدان خداى که مرا به رسالت به خلقان فرستاده است ، که اگر وى را در بر نگرفتمى تا به قیامت در فراق من ناله کردى . گفتند: یا رسول الله ! سه بار آمین گفتى و ما دعا نشنیدیم . گفت : دعا جبرئیل کرد.
چون پاى بر پایه اول نهادم گفت : هر که نام تو بشنود و بر تو صلوات ندهد، خداى وى را دور گرداند! از رحمت خود. گفتم : آمین .
چون پاى بر پایه دوم نهادم گفت : ماه رمضان را هر که دریابد و در او رضاى حق حاصل نکند، حق تعالى او را دور گرداند از رحمت خود. گفتم : آمین . چون پاى بر پایه سیم نهادم ، گفت : هر که پدر و مادر را در نیابد و رضاى ایشان حاصل نکند، حق تعالى او را دور گرداناد از رحمت خود. گفتم : آمین .
اینجا مدینه است، مسجد النبی(ص) و ظهر یکی از روزهای جمعه هزار و چهارصد و چند ده سال قبل. نمازجمعه برپاست و رسول خدا(ص) به امامت ایستاده و خطبه می خواند. ناگهان صدایی در فضا می پیچد، جارچی یکی از کاروان های تجاری است که از ورود کاروان به مدینه خبر می دهد. نمازگزاران از گوشه چشم به یکدیگر نگاه می کنند، بسیاری از آنان وسوسه شده اند، وسوسه پیشدستی در خرید کالای از راه رسیده، اما، نمازجمعه است، با آنهمه سفارش، و رسول اکرم(ص) برترین و شایسته ترین خلق خدا، امامت جمعه را برعهده دارد. اگر تا پایان نماز صبر کنند، دیگران در خرید پیشی می گیرند. بسیاری از نمازگزاران دو دل می شوند. این پا و آن پا می کنند و سرانجام، شماری از آنان که چندان هم اندک نبودند، آهسته و پاورچین صف های نماز را ترک می کنند و چند قدم که دورتر می شوند، گام ها را بلند برمی دارند و به سوی صدا و محل اتراق کاروان می دوند... رسول خدا(ص) غمزده می شود- شاید- و خدای سبحان به ملامت می فرماید: «چون تجارتی یا لهو و بازیچه ای ببینند به سوی آن می شتابند و تو را -ای پیامبر- در نماز تنها می گذارند...» آیه 11 سوره جمعه. می گویند فقط 8 یا 12 تن از نمازگزاران بر جای ماندند و نمازجمعه آن روز را ترک نکردند و رسول خدا(ص) فرمود؛ اگر این عده نیز می رفتند، عذاب الهی نازل می شد.
پیامبر (ص ) فرموده :
« اذا التبت علیکم کقطع اللیل المظلم بالقرآن ...
, هنگامی که فتنه ها مانندتاریکی های شب به شما هجوم آورد, به قرآن پناه ببرید, زیرا قرآن شافع شما است و هر کس قرآن را پیروی کند, اورا به بهشت و هرکس قرآن را رها کند, به جهنم می رود و قرآن بهترین دلیل به بهترین راه و صراط مستقیم است .»(1)
علی (ع ) فرمود:« خداوند متعال قرآن را سیراب کننده عطش علما و بهار قلب های فقیهان و دلیل راه های صالحان قرار دارد.»(2)
باز فرموده :« افضل الذکر القرآن به تشرح الصدور و تستنیر السرائر, بهترین ذکر قرآن است که به واسطه آن سینه ها باز می شود, و دل ها نوارانی می شود.»(3)
باز فرمود: « ان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال ,(4)در قرآن ادامه پاسخ :شفای بدترین دردها که کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است می باشد.»
علی (ع ) فرموده : « فی القرآن بناء ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم ,(5) اخبار ما قبل شما و ما بعد شما در
قران هست , قرآن قضاوت کننده ما بین شمااست .»
نقش امام حسین(علیه السلام) در احیای امر به معروف و نهی از منکر
ضرورت امر به معروف و نهی از منکر حاکمان ملت ها
امر به معروف نسبت به علمای امت
امر به معروف نسبت به علمای امت است که این را حضرت بزرگترین مسئولیتخوداحساس میکرد و این وظیفه مهم را در جاهای مهمی از کردار و گفتار آن حضرتمتجلّی میبینیم که صریح ترین آنها خطبهای است که در مِنی" ایراد فرمود که بیشتر آنخطاب به علمای دینی مهاجر و انصار و سایر علما و فقهای آن زمان بود.
خطبه تاریخی حضرت سید الشهدا(ع)
آن حضرت فرمود: «ای مردم عبرت بگیرید از بدیادکردن خدا از علمای یهود.
اولیای خود را پند میدهد آن جا که فرمود: «چرا مردان خدا و علمای یهود، آنها(یهودیان) را از سخن گناه و خوردن حرام باز نمیدارند؟ چقدر زشت است کاریکه اینعلمای یهود میکنند» و فقط به این جهت خدا عیب آنها را اظهار فرموده که آنان(علمای یهود) مقابل چشم خود میدیدند که عمل منکر و فساد مرتکب میشوند، ولیآنان را از آن فساد و منکر نهی نمیکردند، به سبب آن چیزیکه از آنان ظالمان میگرفتندو از آنان میترسیدند، در حالی که خداوند میفرماید: «از مردم نترسید، از خدا بترسید...» .بعد، ای حاضران! شما جماعتی هستید که به علم مشهورید و به نیکی یاد میشوید و بهخیرخواهی معروف هستید به سبب خدا در دلهای مردم هیبت دارید، که افراد باشخصیت از شما هراسان و افراد ناتوان در مقابل شما احترام کنان. کسانی که شما از آنهابرتر نیستید و حقی بر آنها ندارید، شما علما در راه حوائج مردم وساطت میکنید وقتی کهاز عهدة آن برنیایند.
شما با هیبت پادشاهان و یا بزرگواری اشراف راه میروید. مگر نه این است کههمه اینها را به سبب این که مردم از شما انتظار دارند (که به وظیفه الهی قیام کنید) بهدست آوردهاید؛ اگر چه شما از بیشتر وظائف الهی کوتاهی میکنید. پس شما در حقپیشوایان استخفاف کردید، شما حق افراد ناتوان را تباه و حق خودتان را به خیال خودتانمطالبه کردید،
شما نه در راه خدا مالی صرف کردید و نه جان خود را در راه کسیکه شما راآفریده به مخاطره انداختید و نه در راه خدا با خویشاوندان خود دشمنی کردید. شما از خدابهشت و همسایگی پیامبران و در امان بودن از عذاب توقع دارید.
ای کسانی که ازخدا توقع بیجا دارید! من ترسیدم عذابی از عذابهای خدا بر شمانازل شود، زیرا به خاطر کرامت خدا به مقامی رسیدید که از دیگران برتر شدید و مورداحترام قرار گرفتید و شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترام قرار گرفتید.
در حالی که شما میبینید که پیمانهای خدا گسسته شده و شما اصلاً از این حادثهوحشت نمیکنید، ولی برای گسستن پیمانهای بعضی از پدرانتان ناراحت میشوید.
پیمان رسول خدا کنار زده شد و کوران و لالها و زمین گیرها در شهرهابیسرپرست ماندهاند و شما به آنان ترحم نمیکنید، نه مقام خود را میشناسید و نه کاریکه وظیفه مقام شما است انجام میدهید، ولی با دورویی و تملق نزد ستمکاران آرامشپیدا میکنید، تمام آنچه خدا به شما فرمان داده - از قبیل نهی از منکر دیگران و نهی ازمنکر بین خودتان - غافلید. مصیبت شما از همه مردم بزرگتر است، به جهت آن مقامعلمایی که شما ادعا میکنید، اگر ظرفیت آن را داشته باشید و این به سبب این است کهجریان امور اجتماع و احکام آن در دست علمای الهی است که، امانت داران حلال و حرامهستند.
اکنون این مقام از شما گرفته شده، زیرا از اطراف حق پراکنده شدهاید. بعد از اینکه دلیل واضح به شما رسیده، هر کدام در زبان خود سخنی گفتهاید و اگر شما به اذیتظالمان صبر میکردید و در راه خدا مشقتِ این وظیفه را بر خود هموار مینمودید کارهایخدا بر شما عرضه میشد و از شما صادر میگردید، ولی شما ستم کاران را به خود راه دادیدو کارهای خدا را به دست آنان سپردید تا آنان کارهای شبهه ناک و راههای شهوترانی راادامه دهند. فرار شما از مرگ و علاقة زیاد شما به این زندگانی دنیا - که بالاخره از شماجدا خواهد شد - آنان را بر شما مسلط کرده، پس شما ناتوانها را به دست آنان سپردید.خدا دربارة آنچه با هم نزاع داریم حاکم و در آنچه بین ما پیدا شد قاضی میباشد».
هنگام ایراد این خطبه اکثر علمای اسلام مانند عبداللهبن عباس، عبداللهبن عمر،جابر بن عبدالله انصاری، محمد حنفیه، عبدالله بن زبیر و سایر بزرگان علمای آن عصر درپای منبر آن حضرت حاضر بودند.
حضرت در این خطبه علمای امت را مسئولین اصلی حوادث خیر یا شرّ عالماسلامی معرفی کرده و وظیفة اصلاح حکام و زورمندان و دفاع از بیچارگان را به عهدةآنان میگذارد. به عبارت واضحتر: امر به معروف و نهی از منکر خود را متوجه علمایاسلام میکند، ولی بزرگترین معروفیکه آنان را به آن امر میکند، همان امر به معروف ونهی از منکر و خطرناکترین منکری که از آن میترساند، ترک این دو وظیفه یا تبدیلآن به عکس است، یعنی امر به منکر و نهی از معروف.
http://maroofyaran.net/gozaresh/10/ashora12.aspx
تعریف غیبت:
غیبت عبارتست از این که کسی پشت سر برادر و یا خواهر مسلمان خود،در حضور دیگری و یا دیگران بدی او را بگوید،به گونه ای که اگر او آن را بشنود آزرده خاطر شود. پیامبر اکرم “ص”فرمود:آیا می دانید غیبت چیست؟ فرمود:غیبت آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزی ناخوش آیند اوست.اگر در وجود آن شخص آن چیزی گفتید باشد که غیبت است و اگر نباشد به او بهتان زده ای. از روایات معلوم میشود که غیبت شامل مواردی چون ذکر نقصی درمسلمان (چه باشد یا نباشد)یا نقصانی در رفتار وی باشد و حتی گفتن مطلبی مانند :کلاهش بزرگ است،عمامه اش کج است یا… که به استناد حکم ادله چهار گانه :کتاب.سنت.عقل و اجماع غیبت حرام است. غیبت از نگاه آیات قرآن مجید: در قرآن نیز آیات متعددی در مذمت غیبت بیان شده است که آیه ذیل یکی از آن آیه ها میباشد: هیچ یک از شما غیبت دیگری را نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟البته معلوم است که ازآن تنفر دارید.پس از خدا بترسید که همانا خدا توبه پذیر ورحم کننده است(سوره حجرات.آیه??)
علل و عوامل غیبت:
امام صادق “ع? می فرماید اصل و ریشه غیبت ?? نوع است .شفاء خشم و غضب و تشفی خاطر شخصی همراهی با گروه غیبت کنندگان.تهمت زدن. تصدیق خبر بدون تحقیق در درستی آن. بدگمانی به دیگران حسد. مسخره کردن و استهزاء دیگران. خودپسندی. آزردگی.آراسته وزیبا جلوه دادن کارهای خویش.
مستثنی های غیبت:
اما با حرمت شرعی که برای غیبت ذکر شده،برخی افراد مستثنی بوده و غیبت آنها منعی ندارد.- در مقام دادخواهی و تظلم کسی که مورد ظلم واقع شده،پیش کسی شکایت برده و دادخواهی میکند که قادر به رفع ظلم بوده و توانائی کمک به مظلوم را دارد،لذا نقل عمل ظالم غیبت حرام نیست.چنانچه پیامبر”ص” فرمود:ذی حق و آن کس که حقش ضایع میشود،حق سخن گفتن را داردهرچند که غیبت آن طرف باشد.- اصلاح عاصی وبازگرداندن وی بسوی صلاح اگر انسانی دچار گناه شده و راه اصلاح آن دانستن مردم است یعنی ظن قوی هست که اگر به دیگران گفته شود،در این صورت گفتن کار بد عاصی به دیگران به عنوان اصلاح وی از مصادیق غیبت حرام نمی باشد.
با ? شرط که ?- قصد گوینده فقط اصلاح عاصی باشد.
?- احتمال قوی در تاثیر باشد(اگر قصد گوینده هتاکی به عاصی باشد حرام است)
-استفتاء پدری یا برادری به کسی ظلم نموده ،برای کسب تکلیف و فتوا عرض حال و شکایت نیاز به قاضی ،مجتهد،است که بیان ذکر عمل و عامل آن نیز ازغیبت حرام مستثنی است.- راهنمائی مشورت کننده وتحذیر از خطر در این مورد امام صادق “ع?می فرماید:کسی که با برادر دینی خود مشورت کند وصلاح واقعی را در اختیار وی ندهد،خداوند رای “عقل”او را سلب می نماید.- شهادت ناعادلانه شاهد- غیبت متجاهر به فسق امام صادق “ع? فرمود:وقتی که فاسق ، فسق خود را علنی نمود،آن وقت حرمت ندارد،و غیبت هم ندارد و غیبت وی مباح است.- جائی که عیب کسی جزء نام و لقب او شده باشد مانندگفتن نام افرادی که با عیبی مشهور شده اند و اگر آن عیب گفته نشودشناخته نمیشود،مانند “تیمور لنگ”و…- شهادت در محکمه- ذکر عیوب در حضور آگاهان به آن- ذکر فضیلت علماء وصاحبنظران هنر نسبت به یکدیگر- غیبت مهمان از میزبانی که حق میزبانی را ادا نکند میزبانی که حق میهمانی را ادا نکرده،به آنها ظلم نموده است.لذا سخنی که در بدی ضیافت میزبان گفته شود اشکالی ندارد.- ذکر اعمال بدون ذکر عامل آن** البته موارد دیگری بیان شده که بدلیل مورد تردید بودن آن ذکر نگردید.ذکر دو نکته ضروری در مورد غیبت :
الف) تحلیل پیشاپیش غیبت:
در گفتار برخی افراد ساده دل عنوان میشود که من غیبتم را به همه کس یا به فلان شخص حلال نموده ام واجازه داده ام غیبت مرا بنماید!!!آیا این کار صحیح است و میتوان چنین اجازه ای داد؟ اجازه دادن برای غیبت،شرعا درست نمی باشد بلکه معاونت برخطا و رواج گناه می باشد،واجازه افراد باعث رفع حرمت آن نمی شود.
ب)علت شیوع غیبت: سید جزائری در کتاب “انوارنعمانیه” جلد سوم بیان میکند:با اینکه غیبت از بزرگترین گناهان بوده و در آیات و روایات تاکید وتشدید بر نهی آن شده است،اما بلیه ای است که اکثر مردم از عوام و خواص را گرفتار ساخته است، مردمی که واجبات را بجا می آورند و از بسیاری از گناهان اجتناب می کنند اما به غیبت گرفتار هستند. دلائلی چون:- غفلت مردم از حرمت گناه غیبت - اکثرگناهان مردم را درجامعه به سقوط می کشاند ولی غیبت این گونه نیست. مثلا اگر کسی زنا کند، و گناه وی آشکار شود نمی تواند در جامعه زندگی عادی خود را ادامه دهد و موجب بی آبروئی فرد میشود اما برای غیبت این گونه نیست. به تعبیر دیگر مرحوم جزائری برخی گناهان بخاطر ترس از آبرو ترک میشود، مانند زنا.شرب خمر.لواط و… دیگر اینکه انسان وقتی که به گناهی مرتکب نیست در نظرش مهم وبزرگ است ولی هنگامیکه شیطان او را وادار به انجام آن کرد کم کم از عظمت گناه در نزد گناهکار کاسته شده و پس از مدتی برای فرد عادی میشود.
منبع: برگرفته از کتاب نظامات اخلاقی و تربیتی اسلامی به روایت معصومین/تالیف شیخ آقا خاتمی (زنجانی)/ص???-???
آیه 108 سوره مبارکه یوسف :
قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ
بگو: طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایى و بصیرت دعوت کنیم، و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خداى یکتا شرک نیاورم.
و در روایت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر در آیه قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی منظور پیامبر صلى الله علیه و آله خودش هست وَ مَنِ اتَّبَعَنِی کسى که پیرو من است منظور على بن ابى طالب علیه السلام است و آل محمد صلى الله علیهم اجمعین (احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج1، ص: 219)
........................
چند روایت در مورد این آیه از کتاب سیماى امام على علیه السلام در قرآن، ص: 161
قال رسول اللَّه (ص)فی قول اللَّه تعالى: (قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی) من أهل بیتی لا یزال الرجل بعد الرجل یدعو إلى ما أدعو إلیه.
پیامبر در باره سخن خداوند: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» فرمود: از اهل بیت من همواره مردى پس از مردى به سوى همان چیزى مىخوانند که من مىخوانم.
عن جعفر بن محمد فی هذه الآیة: (أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ) قال: هی و اللَّه ولایتنا أهل البیت لا ینکره أحد إلا ضالّ، و لا ینتقض علیّا إلّا ضالّ.
جعفر بن محمد (ع) در باره این آیه: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ» گفت: به خدا سوگند آن ولایت ما خاندان است و آن را جز کسى که گمراه باشد انکار نمىکند و جز گمراه کسى بر على خرده نمىگیرد.