سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاوران مهدی (عج)
لوگوها


(( نمایشنامه خطبه غدیر ))


  • تاریخ ارسال : جمعه 89/1/27, 12:5 صبح
  • دسته بندی :
  • نویسنده : لیلة القدر

پیامبر (ص) فرمود:
     خدا بیامرزد ابوذر را ، تنها می زید، تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود.

    عبدالله بن مسعود ، دوست دیرینه ابوذر ، هنگام دفن او ، سخن پیامبر(ص) به خاطرش گذشت و گفت:
    درست فرمود پیامبر که تو تنها زندگی می کنی ، تنها می میری و تنها برانگیخته می شوی.

    ابودرداء می گفت:
    پیامبر (ص) ، او را امین و رازدار خویش قرار می داد و کسی را در حد او احترام نمی کرد.
 
    ابودرداء و عبدالرحمن بن غنم ، با مردی که اخبار شام را می دانست دیدار کردند. آن مرد گفت:
    خبری دارم که گفتنش را دل خوش ندارم.
    ابودرداء گفت:
    شاید خبر تبعید ابوذر است؟
    گفت: همین است.
    سپس هر یک به نشانه اندوه ، چندین بار گفتند: انا لله و انا الیه راجعون . ابودرداء گفت:
    باید مترصد عذاب الهی باشند . خدایا ، مردم ابوذر را تکذیب کردند ، اما من نمی کنم ، مردم او را خائن           شمردند ،اما من نسبت خیانت به او نمی دهم ، زیرا پیامبر (ص) او را امین می شمرد و با او همراز بود.

    ابوا سوددئلی گفته است:
    بسیاری از یاران پیامبر (ص) را دیدم ، اما همچون ابوذر نبودند .
    پیامبر (ص) در حضور ابوذر او را تکریم می کرد و در غیابش ، مورد محبت و تفقد قرار می داد.
   
    جبرئیل به پیامبر (ص) گفت:
    ابوذر در ملکوت آسمانها ، نامی تر از زمین است.
    پیامبر (ص) پرسید:
    از چه رو به این مقام رسیده است؟
    جبرئیل پاسخ گفت:
    از پارسایی در این جهان گذرا .

                                         پیمان پیامبر (ص) با ابوذر
    ابوذر خود می گفت:
    پیامبر (ص) به من فرموده که ای ابوذر ، هنگام خاک نشینی چه خواهی کرد ؟
    گفتم: هر آنچه دستورم دهید.
    فرمود:
    صبر ، صبر ، صبر ، در سلوک با مردم ، رعایتشان کنید ، اما در کارهای زشت آنان ، مخالفشان باشید.

    نیز گفت:
    در برابر پیامبر (ص) ایستاده بودم فرمود:
    ابوذر ، تو مردی نیک رفتاری ، پس از من مبتلاخواهی شد.
    پرسیدم: آیا در راه خدا؟
    فرمود :آری در راه خدا.
    گفتم: گواراست فرمان او .

    پیامبر (ص) فرمود:
    ابوذر ، خواهی دید که زمامداران ، بیت المال مسلمانان را به خود اختصاص می دهند ، در آن هنگام چه خواهی کرد؟
    گفتم:
    به خدا با شمشیر خواهم جنگید.
    فرمود:
    می خواهی بهتر از آن را برایت بگویم؟
    صبر پیشه کن تا به من بپیوندی .

    نیز فرمود:
    چه حالی خواهی داشت آن وقت که از مدینه بیرونت کنند ؟
    گفتم:
    به شام سرزمین مقدس جهاد می روم.
    فرمود:
    اگر آنجا هم راهت ندهند؟
    گفتم:
    شمشیر خود را (برای نبرد) همراه می برم.
    فرمود:
    راه بهتری هم هست ، آنچه را درباره تبعیدت شنیدی پیروی کن ،اگر چه مردی حبشی تو را تبعید کند.

     (برگرفته از کتاب ابوذر به دور از پیرایه ها - نوشته علامه بزرگوار عبدالحسین امینی - مترجم: سید حسین حسینی - انتشارات بدر - بهار ???? )

http://www.aftabamad.blogfa.com/cat-11.aspx


لطفا به اشتراک بزارید تا همه استفاده کنند

  ارسال به نت ایران   محبوب کن - فیس نما     ارسال به کلوب   افسران   ارسال به افسران ولایت     شبکه اجتمایی سنگریها  


تبلیغات