(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
* اما م جعفر ع فرمود :چون بنده صلوات بگوید ، مستجاب می شود و هر دعایی که بعذ از آن بکند نیز مستجاب می گردد .
*پیامبر ص : هر کس بر من زیاد صلوات بفرستد از تلخی مر گ و جان کندن ایمن گردد.
*رسول اکرم ص : کسی که یک بار بر من صلوات فرستد خداوند دری از سلامتی بر او می گشاید.
*امام صادق ع: صلوات بر پیامبر همه جا سزاوار است به ویژه هنگام عطسه کردن و وزش باد و غیر آن.
*رسول اکرم ص : هر که یک صلوات بر من بفرستد ، خدا ده درود بر وی می فرستد و ده گناه از او آمرزیده می شود .
*پیامبر اکرم ص : هر کس یکصد بار محمد و آل محمد صلوات بفرستد خداوند صد حاجت او را بر آورده سازد .
*مرد فقیر و ثروتمند ، صلوات از راههای ثروتمند شدن!
فقیری به طلب رزق و روزی سر گردان بیرون خانه رفت که در مسجدی واعظی بالای منبر بود و مردم را به صلوات ترغیب و تشویق می کرد که : در فرستادن صلوات کوتاهی نکنید زیرا اگر ثروتمند صلوات بفرستد خداوند در مالش برکت می دهد و اگر فقیر صلوات دهد خدا از آسمان روزی او را می فرستد .
آن فقیر خارج شد و به صلوات دادن مشغول شد و سه روز این کار را مدام تکرار کرد تا گذرش بر خرابه ای افتاد پایش به سنگی گیر کرد آن سنگ را برداشت و زیر آن خمره ای پر از طلا بود و با خودش گفت من روزی خود را از آسمان میخواهم نه از زمین و سنگ را روی سبوی طلا گذاشت و به منزل برگشت و ماجرا را برای زنش تعریف میکرد که همسایه یهودی وی مخفیانه این گفتگو را گوش می کرد .اما زنش عصبانی شد و اعتراض کرد .
مرد یهودی فورا سراغ خمره طلا رفت و به خانه آورد وقتی سر آن را برداشت دید پر از مار و عقرب است ! و چنین پنداشت که مرد مسلمان قصد فریب و ازار وی را داشته است پس تصمیم گرفت خمره را بالای خانه مرد مسلمان ببرد و از روزنه روی سرشان بریزد تا ادب شوند !
از روزنه دید که زن و مرد با هم مشاجره می کنند و زن می گوید ای مرد چرا خمره طلا را نیاوردی و باید این گونه با فقر و تنگدسنی زندگی را بگذرانیم ؟ مرد فقیر گفت امیدوارم خدا از آسمان روز ی مان را بدهد . بالا را نگاه کرد دید از روزنه طلا به پایین ریخته می شود و شروع به صلوات دادن کرد و زنش را با خوشحالی صدا می کرد . یهودی دید از سبو زر و طلا می آید آن را بر گرداند دید داخلش فقط عقرب و مار است ! دوباره به پایین ریخت دید طلا می شود به ذهنش رسید که این قضیه همانند قضیه حضرت موسی است که آب نیل برای قطبی ها خون بود و برای سبطی ها آب ! در همان لحظه مرد فقیر را بالای بام دعوت کرد و به این ترتیب هم مرد فقیر ثروتمند شد و هم او سعادت پیدا کرد و مسلمان شد .