(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی رازی معروف به «کلینی»، «شیخ کلینی»، «ثقه الاسلام کلینی» صاحب کتاب گرانقدر «کافی» و مشهورترین دانشمند و فقیه و محدث نامی شیعه در نیمه اول قرن چهارم هجری. کلینی، اصلا ایرانی، از روستای کلین در 38 کیلو متری شهر ری و نزدیک حسن آباد قم می باشد. در زمان امام عسگری در همین روستا بدنیا آمد. مراحل ابتدائی علوم اسلامی را نزد پدر و دائی خود، "علی بن محمد بن ابراهیم علان" استاد حدیث، گذراند. بعد از دوران کوتاهی که با منابع رجالی و حدیثی آشنا شد،
برای ادامه تحصیل خود به شهر ری رفت. در آن موقع هر چند شهر ری بیشتر مردمانش شافعی و حنفی مذهب بودند ولی به خصوص روستاهای آن شیعیان دلباخته اهل بیت و مرکز شیعه نشین بود و اکثر اهل تسنن آن شهر، به دلیل اخلاق و رفتار اسلامی شیعیان، همیشه تحت تاثیر آنان بودند، از این رو ری به شهر شیعه نشین معروف بود. فرقه اسماعیلیه هم با انگیزه تسلط بر ایران بیشتر از همه در این نقطه بودند و به ترویج تفکر و آراء خود پرداخته بودند و لذا شهر ری، مرکز برخورد آراء و اندیشه های فرقه اسماعیلیه، حنفی، شافعی و شیعه شده بود.
لینک دانلود نرم افزار دانستنی های امام جواد مخصوص موبایل(شامل: زندگینامه . سیره . فضائل . سخنان . داستان . معجزات . شعر . زیارتنامه و ...)
حجم: 617 کیلوبایت
شمعی که آب شد (ویژه نامه سایت تبیان به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام شامل مطالب خواندنی و عکس های زیبا)
پیامک های تسلیت بمناسبت شهادت غریبانه ی امام محمد تقی علیه آلافُ التحیةِ و الثناء :
1. مظلومتر از جواد، بغداد نداشت
آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت
میخواست که فریاد کند تشنه لبم
از سوز جگر طاقت فریاد نداشت
اى ولى امر حق، اى عزیز مصطفى در ره دین خدا، کشته ی زهر جفا
سامره در ماتم است، سر به سر شور و عزا یا على ابن جواد، یا امام المتقین
اى امام دهمین، اى شهید راه دین جان به قربان تو و درد و رنج و آه تو
در نهایت خانهات، گشته قربانگاه تو تا صف محشر بود، در ادامه راه تو
کشته جور و ستم، در ره دین مبین اى امام دهمین، اى شهید راه دین
اى ولى امر حق حجت پروردگار حامى مستضعفان، در نهان و آشکار
بردهاى در راه دین، رنج و درد بیشمار از جفاى منتصر، وز عناد مستعین
اى امام دهمین، اى شهید راه دین زهر معتز عاقبت، قاتل جان تو شد
جان تو قربانى راه جانان تو شد دیده جن و ملک، جمله گریان تو شد
اى پناه عالمین، رهبر دنیا و دین اى امام دهمین، اى شهید راه دین
سوم رجب، سالروز شهادت پیشوای دهم شیعیان حضرت علی النقی الهادی علیه السلام
منبع فیاض نور حق
سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش.
امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام " هادی"، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.
پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوار صادر شده است.
ابن صباغ مالکی در کتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناک فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شکست ناپذیر عصر متوکل عباسی را ترسیم می کند!
«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیکی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذکر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها که موجب حیرت است بسنده کرد. او جمیع صفات نیک و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حکمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و برکنار است.»
امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.
ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می کند که او نیک سرشت ترین و پاک ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سکوت، شکوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری که شعاع کلامش روح آدمیان را سحر می کرد.
در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، کمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیک از فرازهای اخلاقی این امام همام است.
خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است که خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.
السلام علیک یا ولی الصالحین السلام علیک یا ابوالحسن علی النقی الهادی
مرقد مطهر پیشوای دهم- عراق/ سامراء
امام هادی (ع) که در زمره امامان شیعه و از خاندان رسالت است، نیز از ویژگی دانشی گسترده و جامع برخوردار است، طوری که سمبل های دانش و فرهنگ وی، عقول را حیران و اندیشه ها را به اعجاب واداشته است.
امام دهم همچون پدران و اجداد بزرگوار خود در علم و دانش سرآمد روزگار بود. درخشش او در مدت حیاتش احترامی شگفت در قلوب همگان ایجاد کرده بود. نامه آن حضرت در رد پیروان معتقد به تفویض و جبریون و اثبات عدل و حد مابین جبر و تفویض، از فرازهای شگفت آور دوره امامت، امام هادی محسوب می شود و بسیار مورد تعمق و توجه می باشد.
امام هادی (ع) در این نامه، نظریه پیروان هر دو عقیده را با منطقی ترین اصول مردود اعلام کرده و اسراری از علوم و حقایق آن را پاسخ فرموده است.
با توجه به اینکه خداوند دارای عدل و انصاف و حکمت بالغه است، پس اوست که می تواند هرکس را بخواهد از میان بندگان خود برای ارسال پیامش و تبلیغ رسالتش و اتمام حجت بر بنده هایش برگزیند. گوشه ای دیگر از دریای بیکران دانش امام هادی (ع) در تاریخ خطیب بغدادی تجلی دارد. او به شهادت خود دانش امام را متذکر شده و در مقام اثبات آن می گوید:
روزی یحیی بن اکثم در مجلس واثق خلیفه عباسی که جمعی از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال کرد که چه کسی سر حضرت آدم (ع) را هنگامی که حج به جا آورد، تراشید؟
تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اکنون من کسی که جواب این سؤال را بدهد حاضر می کنم، سپس شخصی را بدنبال حضرت هادی (ع) فرستاد و وی را به دربار خلیفه دعوت کرد. امام نیز دعوت را پذیرفت و برای اظهار و بیان حقیقت به دربار واثق رفت. خلیفه پرسید: ای ابوالحسن به ما بگو چه کسی سر حضرت آدم را هنگام حج تراشید؟ امام فرمود: ای واثق ترا به خدا سوگند می دهم که ما را از بیان و جواب آن معاف کنی، خلیفه گفت: ترا سوگند می دهم که جواب را بفرمایی!
امام فرمود: اکنون که قبول نمی کنی، پس می گویم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش که رسول خدا باشد، اطلاع داد که فرمود: برای تراشیدن سر آدم جبرئیل مأمور شد یاقوتی از بهشت آورد و به سر آدم کشید تا موهای سرش بریزد.
در مورد جاذبه اجتماعی و نفوذ سیاسی امام هادی (ع) فقط می توان همین را گفت که یکی از تجلیات و تشعشعات پرشکوه خداوند و تابش منبع فیاض نور حق در وجود امام هادی (ع) متجلی و منعکس شده و از وجود حضرت نیز مانند آینه ای که انوار گوناگون را در خود انعکاس می دهد، ساطع بوده است. کسی را در عصر پیشوای دهم، توان نگاهی ممتد و حتی لحظه ای کوتاه به چهره او نبود. به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستی و ترس بر قلب ها سایه می افکند. در کتاب های تاریخی آمده است که حضور امام در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می داد و همنشینان وی همواره آرزوی مجالست و مراودت او را در سر داشتند.
با آنکه متوکل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را که مانع خودکامگیهاى او به عنوان محور تفکر اسلامى بود و همچون مرکزى که شیعیان بر گرد آن پروانه وار می چرخیدند، تحمل کند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.
امام دهم در حالى که هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان می گذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله وسلامه علیه وعلى آبائه وأبنائه الطاهرین).
از بیانات گهربار آن حضرت است که فرموده اند:
(الحکمة لا تنجع فی الطبائع الفاسدة): حکمت در نهاد فاسد تأثیر نمی کند.
در خاتمه باید متذکر شویم که امام هادی (ع) اصحاب فراوانی دارند که بسیاری از آنها فخر شیعه هستند و از جمله آنها حضرت عبدالعظیم حسنی است که در شهر ری مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادی به او خیلی احترام می گذاردند. او کسی است که ایمان را خدمت حضرت هادی به این صورت عرضه داشت:
»خدا یکی است و شبیه برای او فرض نمی شود، جسم نیست بلکه خالق جسم است. همه چیز را خلق نموده است و همه چیز به دست او است و او مالک آنها است. محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و او آخر پیامبران است که پیامبری بعد از او نخواهد آمد و دین او پایان همه ادیان است، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وصّی پیامبر است و بعد از امیرالمؤمنین، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد از او فرزندش که غایب می شود و روزی ظاهر می شود و جهان را انبوه از عدل می کند بعد از آنکه ظلم انبوه باشد.« عبدالعظیم گفت: »اقرار دارم و می گویم دوست شما دوست خدا و دشمن شما دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان اعتقاد دارم و همه آنها حق است و می دانم که قیامت آمدنی است. و بر واجبات الهی که نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است اقرار دارم.« حضرت فرمودند: »ای ابوالقاسم این دین پسندیده است، خداوند را بر آن ثابت بدارد.«
عبدالعظیم رحمه الله دین اعتقادی را عرضه داشت زیرا تنها اعتقاد نمی تواند موجب نجات باشد. دینی موجب نجات است که توأم با عمل باشد. از این جهت حضرت هادی (ع) ایمان را چنین فرموده اند. ابودعامه می گوید: به عیادت حضرت هادی رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عیادت من آمدی بر من حقی پیدا کرده ای، برای ادای حقت روایتی از پدرم که از پدرانش و از امیرالمؤمنین و او از رسول اکرم علیه السلام نقل کرده است می گویم:
قال رسول الله الایمان ما وقّدته القلوب وصدقته الاعمال.
ایمان چیزی است که در دل جایگزین شده است و اعمال، گفتار و کردار آن را تصدیق می کند.
از این جهت در قرآن شریف و روایات اهل بیت فراوان دیده می شود که از افرادی که مرد عمل نیستند سلب ایمان شده است
وحدت و قرآن
قرآن مجید، وحدت را شیرازه اصلى دین اسلام مىداند و مىفرماید:
«همگى به رشته دین خدا چنگ زنید و به راههاى متفرق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خداوند در دلهاى شما الفت و مهربانى انداخت و به لطف خداوند، همه برادر دینى یکدیگر شدید؛ در صورتى که شما در پرتگاه آتش قرار داشتید و خدا شما را نجات داد».
یک جرعه آفتاب
حضرت محمد (صلىاللهعلیهوآله وسلم) می فرمایند:
*«هیچ امتى پس از پیامبر خود گرفتار اختلاف نشد، مگر آنکه باطلگرایان آن بر حق خواهانش پیروز گشتند».
امیرالمؤمنین على (علیهالسلام) می فرمایند:
*«همانا شیطان، راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد تا گرههاى محکم دین شما را یکى پس از دیگرى بگشاید و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراکندگى شما بیفزاید. از وسوسه شیطان روى گردانید و به نصیحت آن کس که خیرخواه شما است گوش کنید».
چراغ راه
امام خمینى رحمت الله علیه:
*مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد همه ستمگران. اصولاً دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است.
مقام معظم رهبرى مدظله العالی:
*تنها راه مقابله با دشمنان اسلام، وحدت و یکپارچگى امت اسلامى و پرهیز از اختلاف و درگیرى است.
اتحاد اسلامی
وحدت میان مسلمانان، از جمله مسایل بسیار مهم و اساسی انقلاب اسلامی است. تلاشهایی که پس از پیروزی انقلاب به منظور تحقق این مقوله حیاتی صورت گرفته و میگیرد، به عنوان حرکتی بنیادین و کاملاً استراتژیک، نقش عمدهای در حفظ سلامت، پایداری و موفقیت روز افزون این خیزش بزرگ سیاسی دینی ایفا میکند. امام خمینی رحمت الله علیه پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تأسیس نظام اسلامی، با برافراشتن پرچم اتحاد اسلامی، حرکت اصلاحطلبانه درون ساختاری حکومت اسلامی را با ایجاد تحوّل و دگرگونیهای اصولی در نظام اجتماعی کشور آغاز کردند و در این میان، از هفته وحدت، به عنوان یکی از ارزشمندترین ثمرات این حرکت اسلامی و اصلاحی برای ایران اسلامی و تمامی جوامع اسلامی یاد نمودند. اکنون که در هفته مبارک وحدت قرار داریم، به جاست که این میراث گرانسنگ امام راحل را پاس بداریم و با تمام توان، در مسیر تحقق «اتحاد اسلامی» بکوشیم.
لزوم حفظ وحدت و توجه به تکلیف
سعی کنید وحدت را حفظنمایید؛ وحدت بین خودتان ، وحدت بین خودتان و مسئولین و وحدت بین خودتان ومردم . شما می بینید که تمام سعی منافقین و مفسدین خارج و داخل بر این است که بین مردم شکاف ایجاد نمایند و این خود بهترین دلیل است که ما باید وحدتمان را حفظکنیم .
این پیروزی عظیم و بزرگی که رزمندگان ما به دست آورده اند و وابسته به قدرتهای بزرگ را از سرزمین خودمان بیرون کردند، از حفظ وحدت است . امروز تمامی رسانه های گروهی سعی می کنند یا پیروزی ما را منعکس نکنند و یا اگر می کنند، بلافاصله با داد و بیداد خطر این پیروزی را در منطقه گوشزد نمایند و فریاد برمی دارند که اگر ایران پیروز شود با منطقه چه می کند، با کشورهای خلیج چه خواهد کرد.
آنچه مردم را مجتمع می کند همین ائمه جماعت و جمعه هاست . سعی کنید مسائل خودتان را مطرح کنید و با یکدیگر تفاهم داشته باشید، مردم هم که در صحنه حاضر و ناظرند، دیگر هیچ ترسی نیست . امروز همکاری وهمیاری مردم بیسابقه است ، ما هر روز شاهد زنانی هستیم که ماحصل عمرشان ، یک تکهطلا را می آورند و در راه خدا و جنگ انفاق می کنند. از طرف دیگر یکی از آقایان به من گفت که در جبهه نوجوان دوازده - سیزده ساله ای را دیده است که دستش قطع شده وبلافاصله دست قطع شده خود را گرفته و رفته است به سوی میدان جنگ . خوب توجه کنید در چنین موقعیتی تکلیف ما چیست ؟ خیلی روشن است که تکلیف همگی ما خیلی سنگین است . اگر - خدای ناخواسته - اشتباهی کنیم آنها که منافعشان در خطر است آن رادر داخل و خارج بزرگ می کنند و علیه ما تبلیغات می کنند.
سعی کنید مطالعه کنید که در خطبه هایتان چه می خواهید بگویید. امیدوارم اسلام به دست شما منتشر شود تا مقدمه ای شود برای ظهور حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - امیدوارم موفق و موید باشید.
منبع:
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=58950&vn=16&gpn=260&mi=7604
امام حسن عسکری (علیه السلام) روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری، هنگام نماز صبح به شهادت رسیدند. ابن بابویه و دیگران گفتهاند که معتمد عباسی آن بزرگوار را با زهر شهید نمود.
ابوسهل میگوید: "در محضر امام عسکری (علیه السلام) بودم که امام به خادم خود فرمود تا مقداری آب بجوشاند. پس از آنکه آماده شد، مادر حضرت حجت (عج) آن را برای امام (علیه السلام) آورد، همینکه خواست ظرف را به دست آن حضرت بدهد و حضرت بیاشامد، دست مبارکش لرزید و ظرف به دندانهای پیشین ایشان برخورد کرد. امام ظرف را بر زمین گذاشت و به خادم خود فرمود: "داخل این اتاق میشوی و کودکی را به حال سجده میبینی، او را نزد من بیاور."
ابوسهل میگوید که خادم گفت: "من وارد اتاق شدم؛ ناگاه چشمم به کودکی افتاد که سر به سجده نهاده بود و انگشت اشاره خود را به سوی آسمان بلند کرده بود. به آن بزرگوار، سلام کردم و آن حضرت پاسخ مرا داد و نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز، عرض کردم که امام عسکری (علیه السلام) میفرماید شما نزد او بروید. در همین هنگام مادر بزرگوارش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد.
ابوسهل میگوید چون آن کودک به محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) رسید و سلام کرد، بر چهره اش نگاه کردم، دیدم که رنگ چهره مبارکش روشنایی و تلالو دارد و موی سرش به هم پیچیده و مجعد و ما بین دندانهایش گشاده است. همینکه امام عسکری (علیه السلام) نگاهش به فرزندش افتاد، گریست و فرمود: "ای سید خاندان خود، مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش میروم." آن آقازاده ظرف آب را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: "پسرم!، بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین و تویی پسر و جانشین من و منم پدر تو، و تویی محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و پدر توست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است. این عهدی است به من از پدرم و پدرهای طاهرین ...
و در همان هنگام بود که حضرت امام عسکری (علیه السلام) به شهادت رسید.
منبع:
کتاب الغیبه، شیخ طوسی (ره) »
در «تهذیب» شیخ طوسی و «الفقیه» شیخ صدوق به نقل از محمد بن اسماعیل برمکی آمده است که: موسی بن عبدالله نخعی گفت: به امام هادی(ع) عرض کردم: گفتاری را به من بیاموزید تا زمانی که یکی از شما امامان را زیارت میکنم بر زبان بیاورم.