سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاوران مهدی (عج)
لوگوها


(( نمایشنامه خطبه غدیر ))


  • تاریخ ارسال : دوشنبه 89/7/5, 9:55 عصر
  • دسته بندی :
  • نویسنده : لیلة القدر

 یک لحظه و دیگر هیچ
خاطره من مربوط به حادثه غمناک 5 دیماه بم می باشد . شما هم حتما خبر وقوع آن را از رسانه ها شنیدید. .....
(.....زمینلرزه 5 دیماه 1382 در ساعت5:26:26 به وقت محلی در شهر تاریخی بم در جنوب شرقی کشور و در جنوب شرقی کرمان رخ داد .این زلزله در ساعات آغازین بامداد که اکثر ساکنان بم خواب بودند اتفاق افتاد، که این مساله را می توان به عنوان یکی از عوامل تشدید تلفات جانی در نظر گرفت.
جمعیت بم هنگام زلزله حدود 100000
تلفات رسمی بیش از 25000 نفر( 25% جمعیت بم کشته شدند)،
مجروحان حدود 50000 نفر ( 50% جمعیت بم زخمی شدند.)،
و بیش از 100000 نفر یعنی همه افراد شهر بی خانمان شدند( 100% جمعیت بم خانه شان خراب شد.) .


شهر بم در استان کرمان واقع است. این شهر با ارگ تاریخی بم با بیش از 2000 سال قدمت شناخته می شود. ارگ بم بزرگترین مجموعه خشتی - گلی در جهان است . این بنای تاریخی بر روی تپه ای از ماسه سنگی در کنار جاده ابریشم قرار گرفته است. مساحت ارگ بم 6 کیلومترمربع است. علی رغم اینکه این بنا چندین بار در طی تاریخ به صورت موضعی تعمییرات جزئی شده است، و این اولین بار بود که در اثر یک زمینلرزه به این صورت ویران گردید. ارگ تاریخی بم تا حدود 150 سال قبل مسکونی بوده است. ....

وَتَرَکْنَا فِیهَا آیَةً لِّلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ
37. و در آنجا (پس از هلاک کردن مردم) نشانه‏اى ( از قدرت و غضب خود ، صحرایى وحشت‏زا ، د یارى واژگون ، سنگ‏هایى باریده ، آب‏هایى آلوده ) براى کسانى که از عذاب دردناک مى‏ترسند به جا گذاشتیم.
 من در ضمن تعریف خاطره در جاهایی که لازم باشد مطلبی را با عنوان نکات ایمنی با درج پیوند صفحه مربوطه و یا آیه ای از قرآن مرتبط با موضوع بیان می کنم. 
و اما رشته من ریاضی محض و دانشکده ام مجتمع آموزش عالی بم وابسته به دانشگاه شهید باهنر کرمان بود. خوابگاه برادران در کنار مجتمع و خوابگاه خواهران در سمت دیگر خیابان و درست روبروی مجتمع بود. به علت تکمیل ظرفیت خوابگاه دختران عده ای از آنان در منازل استیجاری واقع در همسایگی خوابگاه ساکن شده بودند. از جمله خود من که در زمان حادثه در یکی از منازل اجاره ای به سر می بردم .
قبل از زلزله چند حادثه غیر طبیعی مثل طوفان و تعدادی پس لرزه اتفاق افتاد که همه هشداری بودند جهت وقوع حادثه ای هولناک ......!!!!!!
یک هفته قبل از حادثه :
شب جمعه بود که ما پس از تعطیلی کلاسها به منزل رفتیم . طوفانی سخت همراه با صداهای مهیب و گرد و خاک زیاد در حال وزیدن بود . ( البته اینها همه از آیات الهی و نشانه های عذاب می باشد ....)
صبح جمعه که شد تمام شهر را غباری نارنجی رنگ فرا گرفته بود حتی ما وقتیکه به مصلی نماز جمعه رفتیم روی فرشهای مسجد حدود 5 سانتی متر غبار نشسته بود .(به خاطر باز بودن پنجره ها) . در شهر که قدم می زدیم همه مشغول شستن این غبار بودند. حتی در اتاق من که تمامی پنجره ها بسته بودند نیز غبار همه نشسته بود.
 نکات ایمنی هنگام وقوع طوفان 
روز قبل از حادثه :
در هنگام نماز صبح روز پنج شنبه زلزله ای خفیف آمد.
شب حادثه:
به علت نداشتن لوله گاز در بم، ما در آن زمان از چراغ نفتی استفاده می کردیم. آن را روشن کردم و کتری آب را روی آن قرار دادم . رادیو را روشن کردم و مشغول گوش دادن به دعای کمیل شدم .که ناگهان زلزله ای نسبتا شدیدتر از قبلی آمد .
اینجا بود که یکی از بچه های صاحبخانه آمد و به من گفت امروز در مدرسه گفتند احتمال وقوع زلزله می باشد .و شما باید در صورت وقوع در چهار چوب در پناه بگیرید . و حتی آموزشهای مختصری در مورد نکات ایمنی هنگام وقوع زلزله رابه من داد.
که البته پس از نظر لطف خدا این آموزشهای به موقع او باعث نجات من از مرگ حتمی و یا به شدت زخمی شدن من شد .
در این قسمت شما با کلیک روی پیوندهای زیر با زلزله و اقدامات اولیه قبل ،هنگام و بعد از وقوع آن آشنا می شوید.
Wink زلزله چیست؟ Wink

Wink زلزله و اقدامات اولیه Wink

Wink نکات ایمنی قبل وهنگام وقوع زلزله Wink
بامداد حادثه :
صبح جمعه حدود ساعت 5 بود که خوشبختانه ناگهان از خواب پریدم. (در صورتیکه ساعت برای 6 صبح کوک شده بود و زلزله ساعت 5:26:26 اتفاق افتاد .....!!!!)  
تصمیم داشتم بعد از نماز و دعا به مراسم دعای ندبه که در مسجد محل برگزار می شد بروم. اتفاقا تیم امداد دانشگاه اردو یی را برای امروز ترتیب داده بودند .و قصد داشتند تعداد زیادی از دانشجویان را با اتوبوس به یکی از مناطق خوش آب و هوا ی اطراف شهر ببرند. من خودم با وجود اصرار دوستان برای رفتن به این اردو ثبت نام نکرده بودم.
به هر حال وضو گرفتم . چراغ نفتی را روشن و کتری را روی آن گذاشتم.نماز صبح راخواندم و بعد از آن نوار دعای فرج را در ضبط گذاشته و آن را روشن کردم.کتری در حال جوش بود......الهم کن لولیک .....
دعا به انتها رسید که ناگهان همه چیز بهم ریخت ....................   
لَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیَهَا
.پس چون فرمان ما در رسید و اراده حتمى ما تعلق گرفت، آن شهرها را زیر و رو کردیم. ( سور ه هود آیه 86)
زمین شروع به لرزیدن کرد. فوری کتری آب را به طرفی پرت کردم و چراغ نفتی را خاموش کردم .(خطر آتش سوزی)
که البته در اثر ریختن آب جوش دستم کمی سوخت. فوری به طرف چهارچوب در رفتم و دو دست خود را محکم به دیوار گرفتم .
پنجره ای بزرگ بالای سر تختم قرار داشت .که در همین لحظه مثل این که کسی لگد محکمی به آن زده باشد به سختی شکست. سیمهای برق پاره شد و همه جا تاریک شد.
صداهای مهیب و دلخراش زلزله ازیک طرف و صدای جیغ و فریاد 70 نفر از دختران خوابگاه از طرف دیگر به گوش می رسید. مرگ را در جلوی چشمم می دیدم. فهمیده بودم دیگر کارم تمام است . در آن لحظه فقط توانستم داد بزنم بگویم یا ابوالفضل کمکمان کن خدایا به ما یک فرصت دیگر بده. ..................  

و لیست التوبة للذین یعملون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان :
براى کسانى که کارهاى سوء انجام دهند، و به هنگام فرا رسیدن مرگ توبه کنند، توبه اى نیست
( آیه 18 سوره نساء)
آنها در این هنگام بیدار مى شوند، آنچه را قبلا شوخى مى پنداشتند به جدیترین صورت در برابر خویش مى بینند و فریادشان بلند مى شود (قالوا یا ویلنا انا کنا ظالمین مى گویند: اى واى بر ما که ظالم و ستمگر بودیم !)اما این بیدارى اضطرارى که در برابر صحنه هاى جدى عذاب براى هر کس پیدا مى شود بى ارزش است ، یا دلیل بر تکامل و حسن نیت و صدق گفتار او نیست و اثرى در تغییر سرنوشت او ندارد ...!( تفسیر نمونه )
.زلزله تمام شد....همه این اتفاقات در 12 ثانیه رخ داد .همسایه ها پشت در بودند و فریاد می زدند بیا بیرون.....!
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ
هنگامى که آنها احساس کردند عذاب الهى مى خواهد دامنشان را بگیرد،پا به فرار گذاردند.( سوره انبیا آیه 12)
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ
آنگاه زلزله ایشان را فروگرفت و در خانه‏شان از پا درآمدند ....( آیه 78 اعراف)
خدا را شکر که از شب قبل به خاطر سردی هوا کاملا پوشیده بودم. در را باز کردم . در حالیکه فریاد می زدم و از ترس به خود می لرزیدم دویدم بیرون وسط کوچه نشستم و با صدای بلند گریه کردم. همسایه ها پتویی روی من انداختند.
هوا سرد وهمه جا تاریک و پر از غبار بود .......مه عجیبی شهر را فرا گرفته بود. چنگال قهر خدا خوب قدرت نمایی کرده بود .... همه جا ویران.......! همه جا ماتم ....!  
وَکَذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِیَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ
و این گونه است مؤاخذه پروردگارت هر گاه بخواهد دیار ستمکاران را ویران کند، که انتقام و مؤاخذه خدا بسیار دردناک و شدید است. (سوره هود آیه102 )
کوچه پر از آجر شده بود .. از خوابگاه هنوز صدای جیغ می آمد .به سختی از سر جای خود بلند شدم و رفتم داخل منزل دنبال چادرم بگردم . مرتب پس لرزه می آمد .در تاریکی روی تختم را میدیدم که پر از شیشه های شکسته و گرد و خاک است . چشمانم جایی را نمی دید.به سختی چادر را پیدا کردم و به سر کردم و به طرف خوابگاه راه افتادم .گویی کلید در پیش سرایدار بوده و او آن را شب گذشته زیر تلویزیون قرار داده بوده .در اثر زلزله تلویزیون واژگون شده و کلید زیر آن رفته بود. بالاخره کلید پیدا شد و در باز شد و همه بیرون ریختند .خوشبختانه به علت اینکه اکثرا موقع زلزله به خاطر خواندن نماز صبح و اردوی امداد بیدار بودند توانسته بودند زیر تختها یشان پناه بگیرند و هیچ کس آسیبی ندیده بود.  
مَّن یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ
. هر که در آن روز (آن عذاب) از وى برگردانده شود حقّا که خدا به او رحم کرده است، و آن کامیابى آشکار است.
وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
9. و آنها را (در آخرت) از کیفر گناهان یا تجسم و تبلور عینى گناهان در آن عالم نگه دار، و هر که را که در آن روز از کیفر گناهان نگه دارى حقّا که او را مورد رحمت خود قرار داده‏اى، و این همان کامیابى بزرگ است.( غافرآیه 9)
دیوارهای خوابگاه و سقف خانه ها همه فرو ریخته بودند.بعضی از همسایه های ما زیر آوار مانده بودند.از جمله همسایه دیوار به دیوار من که سقف ریخته بود روی سرشان . برادران آنها را همان طور که در در رختخواب بودند از زیر آوار در آوردند .صورتهایشان پر از خون بود. هر جا نگاه می کردیم عده ای مجروح روی زمین خوابیده بود.
خوشبختانه شدت زلزله در منطقه ما خیلی شدید نبود البته نسبت به مرکز شهر که تخریب صد در صد داشت.
کَذَلِکَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
33. این گونه است عذاب (ما در دنیا)، و البته عذاب آخرت بزرگتر است، اگر مى‏دانستند ( سوره قلم آیه 33 )
پس از زلزله همه به نوعی غافلگیر شده بودند. در عرض در چند لحظه همه شهر بهم ریخته بود . خانه ها یا کاملا خراب شده بود یا اینکه دیگر قابل سکونت نبود.
أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِیَهُمْ غَاشِیَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ
پس آیا ایمنند از اینکه عذابى فراگیر از عذاب‏هاى خداوند ناگهان و بدون مقدمه به آنها برسد یا قیامت به ناگاه در حالى که فکرش را هم نمى‏کردند بر آنها فرا رسد؟!
اولین اقدامی که صورت گرفت باز کردن راه جاده ها بود . تمام خیابانها به وسیله آجر بسته شده بودند.
سیمهای برق و تلفن قطع بود .و امکان ارتباط حتی با موبایل هم غیر ممکن بود.
اقدام بعدی تلاش برای بیرون در آوردن افراد از زیر آوار بود .کار سختی بود .تصور کنید یک شهر خراب و هزارها نفر زیر آوار که التماس می کردند کسی بیاید نجاتشان دهد. البته صدا از افراد زنده و تا حدودی سالم به گوش می رسید .... بقیه که ....؟؟؟ 

افراد مجروح به سرعت به بیمارستان منتقل می شدند.
حدود ساعت 9 صبح بود که کم کم بالگردهای امداد بر فراز شهر نمایان شدند.

تمام شهر منتظر کمک بودند . راهها به سرعت باز می شدند و اتومبیل های امداد و اورژانس و کامیونهای حاوی مواد غذایی و پتو به سرعت به طرف شهر سرازیر می شدند.

اما وضعیت ما .... برق، آب ،گاز ،تلفن همه و همه قطع شده بودند. فکر کنید آیا شما خودتان می توانید بدون این چیزها حتی یک روز زندگی کنید....؟ خوابگاه و خانه ها هم که خراب شده بودند. شب نزدیک می شد و 70 تا دختر بی سرپناه
در یک شهر ویران شده....!
اصلا ماندن ما صلاح نبود. بالاخره در ساعت 2 بعد از ظهر رئیس دانشگاه اتوبوسی برای ما کرایه کرد و همه ما به سمت کرمان حرکت کردیم. در راه ترافیک سنگینی بود . از سراسر ایران برای امداد رسانی و کمک و حمل مجروحان به شهر های اطراف بسیج شده بودند. شب بود که به کرمان رسیدیم . تا چند فرسخی اطراف بیمارستانها ی کرمان مملو از ماشینهای حامل جنازه و مجروح بود.

وضعیت خیلی اسف بار بود ... ! مجروح ها روی زمین بودند و ظرفیت بیمارستانها همه تکمیل ...!
بعد از آن هر کداممان برای شهر خودمان بلیط گرفتیم و از یکدیگر خداحافظی کردیم.
بعد از رسیدن به شیراز سجده شکر به جا آوردم و تصمیم گرفتم تا دیر نشده و فرصتی هست از گناهانم توبه کنم و گذشته را جبران کنم . بعد از حادثه در مورد آن خیلی فکر کردم . به راستی
  نیاید آن روزی که دیگر پشیمانی سودی ندارد.  
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
(اى رسول رحمت) بدان بندگانم که (به عصیان) اسراف بر نفس خود کردند بگو: هرگز از رحمت (نامنتهاى) خدا ناامید مباشید، البته خدا همه گناهان را (چون توبه کنید) خواهد بخشید، که او خدایى بسیار آمرزنده و مهربان است. ( آیه53 سوره زمر )
بعد از حادثه در مورد آن خیلی فکر کردم . به راستی چراما باید این قدر در یک حادثه کشته و مجروح دهیم و یک شبه همه زندگی را که سالها برای آن تلاش شده از دست برود؟
آیا شما هم به این موضوع فکر کردید ؟ آیا به فکر مردم بم هستید؟ آیا خبر دارید الان آنها در چه وضعیتی به سر می برند؟ آیا خودتان را برای وقوع حادثه ای مشابه آماده کرده اید...

نویسنده:م-ج....


لطفا به اشتراک بزارید تا همه استفاده کنند

  ارسال به نت ایران   محبوب کن - فیس نما     ارسال به کلوب   افسران   ارسال به افسران ولایت     شبکه اجتمایی سنگریها  


تبلیغات