(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
در جاده پر پیچ و تابی که نامش زندگی است ، عده ای به خواب رفته اند .
اینها به یقین منتظر نیستند . خواب ، به چشم کسی که چشم به راه است ، راه ندارد.
در جاده پر پیچ و تابی که نامش زندگی است ، عده ای مشغول بازی اند .
این عده بی تردید منتظر نیستند . کسی که چشم و دلش منتظر است ، دست و دلش به بازی نمی رود .
در جاده پر پیچ و تابی که نامش زندگی است ، عده ای به ساخت و ساز مشغولند.
این کارگران که - فقط - مشغول کارند ، نه در حال و هوای انتظارند و نه گوش به زنگ ظهور .کسی که منتظر است ،
رحل اقامت نمی افکند و بساط ماندن پهن نمی کند .
در جاده پر پیچ و تابی که نامش زندگی است ، عده ای نشسته اند ، سر در گریبان فرو برده اندو زانوی غم بغل گرفته اند
.این عده ، خسته تر ، درمانده تر و مأیوس تر از آنند که منتظر بمانند .
در جاده پر پیچ و تابی که نامش زندگی است ، عده ای مغازه ای زده اندو دکانی گشوده اند و مشغول کاسبی شده اند .
اینان فقط چشم انتظار مشتری اند و رونق بازارشان در بستن چشم انتظار مشتری است .
اما ... انتظار ، این نیست و این انتظار نیست......!