(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
از پیامبر گرامی آوردهاند که: دخترم فاطمه سالار بانوان عصرها و نسلهاست. او پاره وجود، نور دیدگان، میوه دل، و روح من است. او حوریهای است در چهره انسان. هر گاه در پرستشگاه خویش در برابر پروردگارش میایستد نور وجودش به فرشتگان آسمان پرتوافکن میگردد همانگونه که نور ستارگان به زمینیان پرتوافکن میگردد، و خدای بیهمتا به فرشتگان میفرماید: هان ای فرشتگان من! به بنده شایستهام «فاطمه»، سالار بانوان، بنگرید که در بارگاهم ایستاده و از خوف و خشیت بر خود میلرزد و با همه وجود به پرستش من روی آورده است. اینک شما را گواه میگیرم که پیروان او را از آتش دوزخ امنیّت میبخشم. بحارالانوار، ج 42.
و نیز امام ششم فرمودند:
مادرم فاطمه دو رکعت نماز مخصوص داشت که جبرئیل به او آموخته بود و آنگاه که سلام آن را میگفت، با تسبیحات مخصوص خویش خدای را ستایش میکرد، سپس میفرمود:
سبحان ذی العزّ الشامخ المنیف؛ منزّه و پاک است خدای شکستناپذیر و بلندمرتبه.
سبحان ذی الجلال الباذخ العظیم؛ منزّه و پاک است خدای صاحب شکوه و والایی و عظمت.
سبحان ذی الملک الفاخر القدیم؛ منزّه است خدای دارنده فرمانروایی ارزشمند و دیرین.
سبحان من لبس البهجة و الجمال؛ منزّه است آن خدایی که به لباس جمال و زیبایی معنوی آراسته است.
سبحان من تردّی بالنور و الوقار؛ منزّه است آن خدایی که پوشش نور و وقار در بردارد.
سبحان من یری اثر النمل علی الصّفا؛ منزّه است آن خدایی که اثر پای مورچه را در صخرههای سخت و سیاه میبیند.
سبحان من یری وقع الطیر فی الهواء؛ منزّه است آن خدایی که اثر فرود و پرواز پرنده را در هوا مینگرد.
سبحان من هو هکذا؟ لا هکذا غیره؛ منزّه است آن خدایی که تنها او صاحب این کمال و جمال و ویژگیهاست و نه جز او.بحارالانوار، ج 98.
<**ادامه مطلب...**>
منبع:تبیانhttp://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/HazartZahra/2007/7/4/43141.html