(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
واژه «احسان» از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیکی میباشد که در قرآن در سه معنا به کار رفته است: 1ـ تفضّل و نیکی به دیگران، 2ـ انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نیکو و کامل، 3ـ انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریباً مترادف با تقوا و پرهیزکاری است. از بررسی موارد کاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده میشود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است: 1ـ نیکی و خیر رساننده به دیگران، 2ـ انجامدهندة اعمال و رفتارهای صالح و نیک. مقام محسنان در این کاربرد از برخی مقامات متقیان برتر است، و به طور کلی این واژه در این معنی و کاربرد خود بیشتر به کسانی اطلاق شده که از ایمانی راسخ و ثبات قدم در راه ایمان و انجام تکالیف الهی برخوردار بودهاند.
مقدمه:
از واژهها و مفاهیمی که در قرآن کریم به صورت فراوان به کار رفته، واژه «احسان» و «محسنین» است، تا حدّی که از مشتقات ریشه اصلی این واژه (ح ـ س ـ ن) جمعاً 194 کلمه در قالب 28 ریخت و صورت، به کار رفته است. کلمه «احسان» با مشتقاتش، 34بار و واژه «محسن» با مشتقاتش 39 بار در قرآن کریم آمده است.
توجه به این مسئله نظر هر قرآنپژوهی را جلب میکند که این واژه را مورد دقت و بررسی قرار دهد، تا مفهوم یا مفاهیم و وجوهی که در آن استعمال شدهاند را دریابد. لیکن از آنجا که بررسی کلیه مشتقات واژه «حسن» کاری گسترده است، از میان این واژهها، دو واژه «احسان» و «محسن»با مشتقاتشان را، به خاطر اهمیت و بار معنایی بسیار چشمگیری که دارند و میتوانند ما را با برخی از رفتارها و اوصاف مؤمنان و بندگان خوب خدا به صورت دقیقتر آشنا کنند، مورد بررسی قرار میدهیم. به ویژه اینکه ملاحظه میکنیم خداوند در قرآن کریم بارها با تعبیر «انالله یحبّالمحسنین» مورد محبت الهی بودن «محسنان»را بیان میدارد و نیز با این وصف و عنوان پیامبران بزرگ خود، مانند نوح(ع) و ابراهیم(ع) را توصیف کرده است.
بررسی ریشه لغوی واژهها:
واژه «احسان» و «محسنین» از ریشه «حُسن» است. لغتشناس معروف، ابن فارس، درباره معنی «حُسن» مینویسد: «الحاء و السین و النون، اصل واحد، فالحُسن ضد القُبح»؛ این واژه ریشه تکمعنایی دارد، و به معنای ضد و مخالف زشتی است».
البته ضد و مخالف زشتی ممکن است هر یک از معانی زیبایی و یا نیکی باشد، و در نتیجه واژه حسن در هر یک از «جمال و زیبایی» و «خوبی و نیکی» قابل کاربرد و اطلاق است. همچنان که در قاموس قرآن به مطلب فوق تصریح شده است: «حُسن بر وزن قفل، زیبایی، نیکویی، هر دو این معنی در قرآن یافت میشود، مثل «و لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَقِیبًا ؛ و نه تو را است که آنها را به همسران دیگر عوض کنی، اگر چه «زیبایی» ایشان تو را به شگفت آورد.» و مانند: « وَوَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا ؛ انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی سفارش کردهایم» تعریفی که راغب اصفهانی از واژه «حَسَن» ارائه میدهد نیز مؤید مطلب فوق میباشد؛ ایشان مینویسد: «الحَسَن عباره عن کل مبهج مرغوب فیه؛ حَسَن عبارت است از هر چیز بهجتآفرین و شادیبخش که مورد رغبت و آرزو باشد»، زیرا بدیهی است که امر خوشایند شامل هر یک از «زیبایی» و «نیکی» میگردد.
البته نویسنده کتاب لغت قاموس به یکی از دو کاربرد «حُسن» دقیقاً اشاره کرده و آن را به زیبایی معنا نموده است: «الحُسن الجمال». علاوه بر دو آیهای که پیشتر درباره کاربرد واژه «حُسن» در هر یک از زیبایی و نیکی بیان شده، شاید بتوان ادعا نمود که واژه «حَسَن» که در آیه 37 سوره آل عمران دو بار آمده، هر کدام در یکی از دو معنای مذکور به کار رفته است، نخست در معنی «نیکو» و سپس در معنی «زیبا»: « فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا؛ پس پذیرفتش خدا پذیرفتنی نیکو و رویانیدش روئیدنی زیبا». آیه فوق درباره حضرت مریم و تولد او و پذیرش و پرورشش از سوی خداوند میباشد. در کتاب «مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید» در این باره آمده است. باید خاطرنشان ساخت که در این آیه، حَسَن دو بار و به توالی آمده است؛ در بار اول معنای آن رفتار «نوازشگرانه و نیکویی» است که خداوند نسبت به حضرت مریم نشان میدهد. و در بار دوم پرورش «تندرستانه» او را تا زمانی که زنی زیبا شود، متبادر ذهن میسازد».
اگر چه این احتمال که واژه مذکور در «أنبتها نباتاً حسناً» به معنی پرورش نیکوی اخلاقی و روحانی مریم باشد بسیار قوی به نظر میرسد، همچنان که دیدگاه بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی در «المیزان» و نویسندگان تفسیر نمونه، همین احتمال است. در تفسیر نمونه آمده است: «تعبیر انبات» یعنی «رویانیدن» در مورد پرورش مریم، اشاره به جنبههای تکامل معنوی و روحانی و اخلاقی مریم است »
مفهوم احسان
با توجه به بررسی موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کریم، چنین به نظر میرسد که این کلمه دارای معانی کاربردی زیر است:
1ـ خوبی و نیکی به دیگران
همچنانکه در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا ؛ یاد کنید که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید و در سوره الرحمن آمده است: « هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ ؛ آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» البته در آیه فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است. که در آینده از آن بحث خواهیم کرد.
در بار دوم، احسان در همین معنا و مفهومی به کار رفته است که در اینجا در صدد بیانش هستیم، یعنی انعام و نیکی به غیر، به همین جهت برخی از مفسران به استناد همین آیه، گفتهاند پاداش الهی در قیامت بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود؛ زیرا تفاوت عدل و احسان این است که در عدل جزا و پاداش به اندازه عمل است، اما در احسان، پاداش و جزا بیش از عمل و رفتار است؛ همچنان که راغب اصفهانی در اینباره مینویسد: «احسان چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهده اوست را انجام بدهد، و آنچه متعلق به اوست را بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.»
همچنین حضرت علی(علیه السلام) در نهجالبلاغه درباره تفاوت رعایت عدل با رعایت احسان میفرماید: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است. »
در مورد این صورت از کاربرد احسان، در نهجالبلاغه آمده است: «أحسنوا فی عقب غیرکم تُحفظوا فی عقبکم؛ به بازماندگان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازماندگان شما حفظ شود.»
2ـ امر و کاری را به نحو نیکو و کامل انجام دادن
همچنان که در قرآن کریم آمده است: « الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید». در تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق آمده است: «آیه اشارهای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذی أحسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد، و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام أحسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن کاملتر تصور نمیشود».
در آیهای دیگر خداوند میفرماید: « الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ ؛ طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته[همسر خود] نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد». منظور از «تسریح به احسان» یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد، و به عبارت روشنتر، این کار به نحو احسن و خوب انجام گیرد. همچنان که در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداری زن قید «معروف» دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقامجویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد»
واژه احسان در همین معنا و کاربرد در نهجالبلاغه نیز به کار رفته است: «قیمه کلّ امریء ما یُحسنُه؛ ارزش هر انسانی به اندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام میدهد» در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، هم سنگ تخصص و مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی امور و کارها، شمرده شده است، که از آن اهمیت دانایی و تخصص و مهارت و آگاهی به انجام امور در انسانها استفاده میشود. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که سید رضی جمع آوری کننده نهجالبلاغه بعد از نقل عبارت بالا، مینویسد: «و هی الکلمه التی لا تصاب لها قیمه و لا توزن بها حکمه و لا تقرن إلیها کلمه؛ این از کلماتی است که قیمتی برای آن تصور نمیشود و هیچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.»
و نیز در نهجالبلاغه آمده است: «و أحسنوا تلاوته، فإنّه أنفع القصص؛ قرآن را نیکو تلاوت کنید که سود بخشترین سخنهاست.»
3ـ انجام کارهای نیک و رفتار صالح
همچنان که در قرآن کریم آمده است: « قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ ؛ بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند [و اعمال صالح انجام دهند] پاداش نیکو است». در این آیه «احسان» در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. و در سوره انعام آمده است: «ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ؛ باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود...». در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.
البته روشن است که نیکی و انعام و تفضل به غیر، که یکی از معانی کاربردی احسان است و قبلاً از آن بحث شد، از جهت اینکه به خودی خود یک کار خوب و نیک و رفتاری صالح محسوب میشود، داخل در محدوده این معنی سوم بوده و این معنای از احسان شامل آن نیز میشود.
در کتاب «مفاهیم اخلاقی ـ دینی قرآن مجید» در این باره چنین آمده است: «فعل أحسن» که مصدر آن «احسان» است، یکی از اصطلاحات اخلاقی اساسی در قرآن میباشد، عموماً معنای آن «نیکی کردن» است، اما در کاربرد عملی قرآن، این واژه عمدتاً به دو نوع ویژه از «نیکی» اطلاق میشود: تقوا و پرهیزکاری نسبت به خداوند و همه اعمال انسانی که از آن سرچشمه میگیرد و اعمالی که محرک آن روح حِلم است».
سپس با ذکر قسمتی از این آیه: « مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ؛ هر کس پروا و شکیبایی پیشه کند، خداوند پاداش نیکوکاران را فرو نمیگذارد» اطلاق اول را توضیح میدهد که: «باید خاطر نشان ساخت که در اینجا محتوای معنایی احسان به تقوا و صبر تعریف شده است که هر دوی آنها از خاصههای انسان مؤمن است.» ؛ نویسنده سپس با ذکر آیه «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ *الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ؛ و برای نیل به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن هم چند آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده است، بشتابید* کسانی که در راحت و رنج انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از مردمان در میگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد»، معنی دوم را توضیح میدهد و مینویسد: «کسی که همیشه خواهان دستگیری از مستمندان میباشد، دیر خشم، بخشنده تأذیها و چشم پوشنده از قصاص و تلافی کردن است، همه اینها تجسم و تجلی فضیلت حلم است.» در کتاب مذکور، اگر چه فقط به همین دو معنی و کاربرد برای واژه احسان اشاره شده و از کاربرد دیگر این واژه غفلت شده است اما این مطلب کتاب قابل توجه است که یکی از کاربردها و معانی احسان را معادل اعمالی میگیرد که ناشی از تقوا و پرهیزکاری میباشد، و این را میتوان ادعا نمود که در برخی از کاربردهای واژه احسان در قرآن کریم، این لفظ تقریباً مترادف با رعایت تقوا و پرهیزکاری که شرط اصلی آن اخلاص و نیّت پاک است به کار رفته است. و از صریحترین آیات در این زمینه، آیات 41 تا 44 سوره مرسلات است که در آنها واژه «محسنین» هم طراز و هم سنگ واژه «متقین» گرفته شده است و میتوان از آن، مقدار ارتباط معنایی «احسان» و تقوا را بدست آورد: « إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَعُیُونٍ * وَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ *کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ پرهیزکاران در سایهساران و [کنار] چشمهسارانند و میوههایی که دلخواهشان است، به خاطر کارهایی که کردند، بخورند و بنوشند [خوش و] گوارا، ما بدین گونه نیکوکاران را جزا میدهیم».
مفهوم محسنین:
یکی از واژههای اساسی و کلیدی در قرآن کریم، واژه «محسن» و مشتقات آن میباشد. این واژه اسم فاعل از فعل «أحسَنَ» میباشد. از بررسی آن دسته از آیاتی که در آنها واژههای «محسن»، «محسنین» و «محسنات» به کار رفته است، این نتیجه به دست میآید که این واژه در قرآن در دو معنی به کار رفته است، یکی در خصوص خیر رساننده و نیکیکننده به دیگران و دیگری در مورد کسی که کارهای نیک و رفتار صالح انجام میدهد، چه این رفتار عملی باشد یا روحی و اعتقادی. البته در اینجا نیز مانند کاربردهای واژه «احسان» معنی کاربرد دوم در برگیرنده معنی کاربرد نخست میباشد، زیرا هر کسی که خیری را به دیگران میرساند و به دیگران نیکی میکند، این رفتار او فی نفسه، عمل صالحی محسوب میشود که کاربرد دوم شامل آن بوده و چنین شخصی «محسن» در معنی دوم آن میباشد.
موارد کاربرد نخست واژه محسنین
1ـ « الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ؛ کسانی که در راحت و رنج انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از مردمان در میگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» از اینکه بدنبال ذکر آن اوصاف و رفتارها تعبیر به «والله یحبّ المحسنین» شده، معلوم میشود که اوصاف و رفتارهای ذکر شده معرّف «محسنین» است، همچنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه مینویسد: «در این گفته خداوند «والله یحبّ المحسنین» این اشاره وجود دارد که اوصاف قبلی، معرّف عنوان «محسنین است ».
این از یک طرف و از طرف دیگر، روشن است که تمامی اوصاف مذکور در ارتباط با مردم و خیر و نفعی است که به دیگران رسانده میشود.
2ـ « فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ پس آنان را ببخش و بگذار و بگذر که خداوند نیکوکاران را دوست دارد». در این آیه نیز عنوان «محسن» درباره کسانی است که خیر و خوبی آنان شامل حال دیگران شده است.
واژه محسنان در معنی و کاربرد عام و مطلق:
اکنون به بررسی برخی از آیاتی که در آنها واژه محسن و یا مشتقاتش در معنای عام و مطلق (یعنی کسی که دارای اعمال صالح و رفتار نیکو میباشد) به کار رفته است، میپردازیم.
1ـ « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ و کسانی را که در حق ما کوشیدند به راههای خاص خویش رهنمون میشویم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است». جهاد و مجاهده همچنان که راغب اصفهانی در مفردات گفته ، یعنی به کارگیری توان و نیرو در راه مواجهه و مقابله با دشمن، و این کار بر سه قسم است: 1ـ جهاد با دشمن ظاهری، 2ـ جهاد با شیطان، 3ـ جهاد با نفس و خواهشهای نفسانی. و تعبیر «فینا» در آیه شریفه میرساند که این تلاش و مواجهه در ارتباط با خداوند و درباره امور اعتقادی و رفتاری متعلق به او میباشد.
بنابراین، منظور از جهاد و مجاهده در آیه فوق، معنای عامی خواهد بود که شامل هر نوع تلاش و کوشش در راه خدا میشود، اعم از اینکه تلاش در زمینه تقویت و تبلور ایمان و اعتقاد باشد و یا اینکه تلاش و مجاهده در زمینه انجام اوامر الهی و مبارزه با نفس و عوامل گناه و معصیت باشد.
2ـ « تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ * هُدًى وَرَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ * الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ این کتاب حکمت آموز است، رهنمود و رحمتی برای نیکوکاران[همان] کسانی که نماز را بر پا میدارند و زکات را میپردازند و به آخرت یقین دارند، اینان که از سوی پروردگارشان از هدایتی برخوردارند و هم اینانند که رستگارند».
در آیه فوق از طرفی هدف از نزول آیات قرآن شمول رحمت و هدایت بر محسنان شمرده شده و از طرف دیگر توصیفی از رفتار و حال و هوای محسنان ارائه میشود و در پایان، عاقبت امر محسنان که همان فلاح و رستگاری است، بیان داشته میشود.
قابل توجه اینکه، گاهی قرآن مایه هدایت متقین ذکر شده است ، گاهی مایه هدایت مؤمنین و در آیه محل بحث، مایه هدایت «محسنین» ذکر گردیده است.
چنین به نظر میرسد که بین عناوین فوق، یک ترتیب منطقی وجود داشته باشد؛ چرا که تقوا در سوره بقره، دارای مراتب متعددی است که پایینترین مرتبه آن، نفس آمادگی برای پذیرش حق است. بنابراین کسی که در این مرتبه از تقوا قرار دارد ولو هنوز ایمان نیاورده و عمل صالحی انجام نداده، هدایت قرآنی شامل حال او میشود. و وقتی به مرتبه ایمان برسد قرآن او را به سوی انجام فرامین الهی سوق میدهد و دعوت می کند، و اگر شخص با ایمان، پایبند فرامین الهی و دستورات قرآنی باشد، عنوان «محسن» بر او صادق خواهد بود. و روشن است که کسی که در راه خدا گام بردارد هدایت و رحمت خداوند شامل حال او خواهد بود: « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ».
بنابراین آیات سهگانه پیش بر این سه مرحله تکامل معنوی انسان دلالت دارد.
3ـ « وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ * وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ * فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و چه بسیار پیامبرانی که همراه ایشان تودههای انبوه نبرد کردند و از هر رنجی که در راه خدا دیدند نه سستی ورزیدند و نه ضعف و زبونی نشان دادند و خداوند شکیبایان را دوست دارد و سخن ایشان جز این نبود که گفتند پروردگارا گناهان ما و گزافکاریهایمان را در کارمان بیامرز و گامهای ما را استوار بدار و ما را به خدا نشناسان پیروز گردان. آنگاه خداوند به آنان پاداش دنیوی و پاداش نیک اخروی عطا کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
در آیه بالا صحبت از گروهی ثابت قدم و استوار در راه خداست که هرگز در راه دفاع از دین حق به خود تزلزل و سستی راه نمیدهند و از چیزی در این راه نگران نبوده مگر از نافرمانی پروردگار خود و کوتاهی در انجام تکالیف خداوند، و از این گروه با عنوان «ربّی» یاد میکند. «ربّی» بنا به گفته علامه طباطبایی مانند «رَبّانی» کسی است که خود را به پروردگار اختصاص داده و به چیزی دیگر غیر از اطاعت فرمان الهی اشتغال ندارد. و این مقامی بس بزرگ است. حال خداوند در پایان آیه از چنین گروهی با وصف «محسنین» یاد کرده و بیان میدارد که آنان مورد محبت او هستند.
4ـ در آیات متعددی از قرآن کریم، از برخی پیامبران الهی با عنوان «محسنین» یاد شده است به عنوان نمونه:
الف) «وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ؛ و ندایش دادیم که ای ابراهیم رؤیایت را به حقیقت باور داشتی، ما بدینسان نیکوکاران را جزا می دهیم.»
آیات بالا جزو آیاتی است که داستان رؤیای حضرت ابراهیم(ع) درباره ذبح فرزندش و درصدد جامه عمل پوشاندن این رؤیا که یک فرمان الهی بود، از سوی او را بیان میدارد و بعد از این اطاعت بیچون و چرای ابراهیم از فرمان الهی بود که از زمره «محسنین» شمرده میشود.
ب) «سَلامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ؛ سلام بر موسی و هارون، ما بدینسان نیکوکاران را جزا میدهیم که آن دو از بندگان مؤمن ما بودند». مسلماً خداوند به خاطر رفتار صالح بسیار فراوان حضرت موسی و هارون آن دو را به وصف «محسنین» توصیف نموده است.
5ـ «وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ * وَمَا لَنَا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ * فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ؛ و چون آنچه بر پیامبر [اسلام] نازل شده است، بشنوند میبینی که چشمانشان از اشک لبریز میشود، از آنکه حق را میشناسند [و] میگویند پروردگارا ما ایمان آوردهایم، ما را در زمره گواهان بنویس، و چرا به خداوند و حق حقیقتی که برای همه ما نازل شده است، ایمان نیاوریم و حال آنکه امیدواریم که پروردگار ما را در زمره شایستگان در آورد. و خداوند نیز به پاداش این سخن که گفتند، بوستانهایی که جویباران از فرودست آن جاری است، نصیبشان میسازد که جاودانه در آن خواهند بود و این پاداش نیکوکاران است». در آیات بالا توصیف به «محسنین» شامل حال کسانی شده که رفتار اعتقادی صالحانهای که عبارت از ایمان به خداوند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و کتاب آسمانی قرآن است. داشتهاند.
نتیجه:
از مجموع مباحث گذشته این نتیجه به دست میآید که واژه احسان در قرآن کریم دارای سه معنی و کاربرد است:
1ـ خوبی و نیکی به دیگران؛ 2ـ انجام و سر و سامان دادن امر و کاری به نحو نیکو و کامل؛ 3ـ انجام عمل صالح و رفتار نیک.
از مجموع آیاتی که در آنها واژه احسان در معنی سوم به کار رفته است میتوان این استنباط را داشت که احسان در این معنی و کاربرد تقریباً مطابق رعایت تقوای الهی و انجام اعمال صالح با هدف سالم و نیت مقدس است. و درباره واژه «محسن» و مشتقاتش، این نتیجه به دست میآید که در استعمالات قرآنی، این واژه دارای دو معنا و کاربرد است:
1ـ خیر و یاریرساننده به دیگران.
2ـ انجامدهنده اعمال صالح و به جای آورنده رفتارهای نیک.
با توجه به اینکه تقوا دارای مراتب متعددی است و حتی مرتبهای از آن میتواند نفس آمادگی برای پذیرش حق باشد، بدون آنکه هنوز خبری از ایمان و عمل باشد، در حالی که عنوان «محسن» بر چنین شخصی تا مادامی که به مرحله عمل و انجام رفتارهای صالح نرسد صادق نخواهد بود، از این مطلب این نتیجه به دست میآید که مقام محسنان از برخی از مقامات متقیان بالاتر است.
مضافاً بر اینکه از بررسی مجموع آیاتی که در آنها مشتقات واژه «محسن» به کار رفته است و نیز از توصیف برخی از پیامبران بزرگ الهی مانند ابراهیم(ع) و نوح(ع) و یوسف(ع) به عنوان «محسن» این نتیجه نیز بدست میآید که در اصطلاح قرآن عنوان «محسن» در کاربرد دومش بیشتر در حق کسانی به کار رفته است که از ایمانی راسخ و ثبات قدم در راه حق و انجام تکالیف الهی و اعمال و رفتار صالح برخوردار بودهاند.
نویسنده:دکتر علی اصغر تجری
منبع: ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف