(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
مفهوم بروکراسی:
الف - گاهی به معنای تشریفات زائد بکار میرود یعنی کاغذ بازی و مقررات اضافی
ب- گاهی به معنای دستگاه اداری است؛ یعنی همه ابزار و امکانات دولت مرکزی و محلی
ج – و گاهی نوعی خاصی از شکل سازمانی که دارای ویژگی های مشخصی چون سلسه مراتب اختیار و نظام مقرارت است. ((متن کامل مقاله :http://farhangi84.blogfa.com/post-715.aspx ))
بوروکراسی ، نظریهای است جامع در باب اداره جامعه که واضع آن ماکس وبر ، فیلسوف شهیر آلمانی میباشد .
وبر، نظریهاش را در چارچوب نظریة اجتماعی فراگیری مطرح کرد که به نیروهای تأثیرگذار در درون جامعه میپردازد. وی در چارچوب مفهوم سلطه و قدرت به بررسی و تحلیل نظام بوروکراسی پرداخته است و سپس آن را به سازمانهای اداری موجود در یک جامعه
تعمیم داده است . از دیدگاه وبر ، سازمانهای بوروکراتیک باید از ویژگیهای زیر برخوردار باشند[1]:
1- تقسیم فعالیتها و اعمال به اجزای کوچک و توزیع آنها بین اعضا به طوری که پرداختن به آن نیازی به مهارت بالایی نداشته باشد و تغییر مجری آن دشوار نباشد .
2- سازماندهی کارکنان با اِعمال نظارت مستقیم بر کار آنان .
3- حاکمیت قوانین و مقرّرات بر سازمان به سبب گستردگی کارها و رشد منظم سازمان .
4- تکیه بر مستندات و مدارک اداری و مکتوب .
5- وجود سلسله مراتب اختیار در هرم سازمانی و عدم ارتباط آزاد با سطوح بالای سازمان .
6- جهت گیری دستورات و فرامین اداری از بالا به پایین و به صورت یک طرفه .
7- رعایت دقیق معیارها و ملاکهای گزینشی جهت اشتغال در سازمان .
انتقادهای زیادی به نظریه بوروکراسی شده استکه در رأس منتقدان آن، رفتارگرایان هستند. آنان بهرفتار بشری بسیار تکیه و تأکید دارندو به عامل انسانی در سازمان اهمیت فراوانی میدهند. مهمترین انتقادهایی که به نظریه بوروکراسی شده است به شرح زیر میباشد:
1- غفلت از نقش فرد در سازمان و تعامل با او ، به این دلیل که عضوی کوچک در سازمانی بزرگ میباشد .
2- تأکید بر قوانین و مقرّرات که به افراد جنبه ماشینی و مکانیکی میدهد و خلاقیّت را در آنان سرکوب مینماید .
3- سختگیری و نظارت مستقیم که به ناآرامی افراد منجر میشود و تیرگی روابط بین مدیر و کارکنان را به دنبال خوهد داشت که در نهایت به بازدهی کار لطمات جبران ناپذیری وارد میسازد .
4- تناقص برخی از اصول بوروکراسی با یکدیگر مانند سلسله مراتب شغلی و شناخت فردی .
5- بیتوجهی به شرایط و محیط حاکم بر سازمان .
با مطالعه در تاریخ درمییابیم که ریشههای نظام بوروکراتیک از روزگاران پیشین نیز وجود داشته است و وبر تنها به نظاممند کردن آن
در پرتو حقایقی که جامعه شناسان پیرامون سلطه و رابطه بین آن و مردم به دست آوردهاند ، پرداخته است . حتی میتوان شکلهایی از نظام بوروکراسی را در روزگار امام علی (ع) نیز ملاحظه کرد که آن حضرت در خلال خطبهها و نامههایی که به کارگــزاران حکومتــی خویش ارسال نموده ، موضعگیری خویش را در برابر آن ابراز داشته است . در اینجا به گوشههایی از سخنان امیر تدبیر ، حضــرت علی (ع) و موضعگیریهای حضرت پیرامون مسائل مورد بحث در نظریه بوروکراسی میپردازیم :
الف ) تأکید امام بر عنصر انسانی :
امام رعایت شرایط روحی و روانی زیردستان و توجه و عنایت به آنان و رفتار انسانی با آنان را اصل میشمارد و در نامهای به یکی از کارگزاران خویش مینویسد : «اما بعد ، کشاورزان دیار تو به خاطر خشونت و حقارت و برخورد ناپسند تو شکایت نمودهاند … پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز ، گاه مهربان باش و گاه تند ، زمانی نزدیکشان آور و زمانی دورتر»[2].
این قاعده با روح بوروکراسی که اساساً بر قوانین سخت و ثابت بنا نهاده شده ، سازگاری ندارد زیرا بوروکراسی به عامل انسانی چندان پایبند نیست و به تأثیر شرایط توجهی ندارد . چنانکه گویی سازمان به دور از تأثیرات درونی و بیرونی در خلأ حرکت میکند .
ب) تأکید بر تجربه و آگاهی :
حضرت در این زمینه به دارا بودن تجربه و آگاهی توسط شخص صاحب مسئولیت تکیه و تأکید دارد و تنها در این صورت او را شایسته اطاعت میداند و اگر شخص از دانش و آگاهی لازم بهرهمند نباشد ، اطاعت از او را جایز نمیداند . چنانکه میفرماید : « شما را به اطاعت از کسانی که به جهل و نادانی آنها معذور نیستید ، سفارش میکنم»[3].
یعنی اگر رؤسای شما جاهل بودند ، معذورند و نباید از آنان اطاعت کنید . در حالی که در نظریهبروکراسی در این زمینه تناقض آشکاری دیده میشود زیرا از یک طرف تجربه و آگاهی را به عنوان ملاکهای مهم گزینش و انتصاب مدّنظر قرار داده و و از سوی دیگر اعتقاد شدیدی به سلسله مراتب اقتدار و فرمانروایی دارد و اطاعت از مدیر را در هر شرایطی لازم و ضروری میداند ، در صورتی که در مدیریت اسلامی و علوی ، اطاعت از مدیر و مسئول تا جایی مقدور و میسور است که مطابق با «حق» باشد و نافرمانی از خالق نباشد . چنانکه حضرت علی (ع) میفرماید : « در نافرمانی از خالق ، اطاعتی برای مخلوق نیست»[4].
همچنین در نامهای به مردم مصر میفرماید : «والی خود را تا آنجایی که فرمانش مطابق حق است ، اطاعت کنید»[5].
لذا در مدیریت علوی بر خلاف بوروکراسی اداری ، اطاعت بدون قید و شرط و مطلق از مدیر معنا ندارد .
ج) رابطه مدیر و کارکنان :
در سیستم بوروکراتیک، رابطه بین مدیر وکارکنان مبتنی بر اصل سلسله مراتباداری
است و هیچکسحقحذف این سلسله مراتبرا ندارد بدین معنی که هر کارمند تنها میتواند با مسئول یا مدیر مستقیم خود در ارتباط باشد، آن هم با رعایت اصول و ضوابط اداری کهبسیار خشک و غیر قابل انعطاف است و تنها در حدّ رفع مشکل اداری
اما در مدیریت اسلامی، رابطه مدیر و کارمند، رابطهایست بر اساس محبت و مبتنی بر یاری رسانی و مساعدت، مدیر اسلامی هیچگاه خود را در مقابل مشکل کارمندش بیتفاوت و غیر مسئول نمیداند و این اصطلاح رایج در مدیریت غربی که «این مشکل شماست، خودتان باید آن را حل کنید»در مدیریت اسلامی جایگاهی ندارد . امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر میفرماید :«برخی از کارهایت را باید خودت مستقیماً انجام دهی از جمله پاسخگویی به کارگزاران و والیان که منشیان از آن ناتوانند و برآوردن نیازهای مردم در وقتی که به تو روی آوردهاند و یاران واطرافیان تو نسبت به آنان شرحصدرندارند»[6].
امام حتی مردمان مناطق دوردست و متروکه را نیز از نظر نیانداخته و میفرماید : « امور آنهایی را که دستشان به تو نمیرسد ، خودت پیگیری کن ، آنهایی که به چشم نمیآیند و به دیده حقارت نگریسته میشوند برای این گروه ، افراد خدا ترس ، مورد اطمینان و متواضع را انتخاب کن تا کارشان به تو ارائه شود»[7].
این خطاب در حالی به مالک اشتر میشود که او در رأس حکومت سرزمین پهناور مصر قرار دارد و برای تمام ولایات و شهرها و روستاهای آنجا ، حاکمانی جداگانه به فرمان مالک ، برگزیده شده بود.
البته وظیفه مدیر در نظام اسلامی ، تنها دیدار و ملاقات با زیردستان نیست بلکه او موظف است فضایی به وجود آورد که زیردستان بتوانند آزادانه و بدون تشریفات اداری و بوروکراتیک با او دیدار نمایند و بدون ترس و وحشت و دلهره ، مسائل و مشکلات خود را با او بازگو نمایند و او نیز با تمام توان در جهت رفع آنها بکوشد لذا امام خطاب به مالک میفرماید : «برای نیازمندان ، بخشی از وقت خود را اختصاص ده و خود به امورشان رسیدگی نما و با آنان در جلسهای عمومی بنشین و به خاطر خدایی که تو را آفرید تواضع نما و سربازان و نگهبانانت را از آنها دور کن تا بدون لکنت زبان (ترس و دلهره) با تو سخن گویند»[8].
د) کنترل و نظارت کارکنان :
در نظام بوروکراسی ، معمولاً نظارت ، مستقیم و مستبدّانه است . معیارها و ضوابط شغلی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای انسانی و ارزشی از پیش تعیین شده است و کار افراد به طور دقیق بر مبنای این ملاکها مورد کنترل و نظارت قرار میگیرد .چنین رویکردی معمولاً ناآرامی افراد ، روابط تیره بین مدیر و کارمند و نهایتاً بازده کمکار را به دنبال خواهد داشت . اما نظارت و بازرسی در مدیریت اسلامی ، توجه و یاری نمودن به افراد برای رسیدن به امانتداری است لذا باید از کانال ابزار و وسایلی از قبیل انسانهای صادق و وفادار صورت گیرد تا هم عادلانه باشد و هم از اغراض و هوا و هوسهای شخصی مصون بماند . امام در این باره به مالک میفرماید : «رفتـــار
کارگزارانت را بررسی کن و بازرسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار»[9].
همچنین درمدیریت اسلامی، نظارت بیش از آنکه بیرونی و مستقیم باشد، درونی و فردی است. اسلام بجایکنترلبیرونی به «خودکنترلی» تأکید دارد و تمام توصیهها و سفارشات اسلام به تقوا ، ناظر به همین مطلب است . علاوه بر آن، انسان مسلمان در همه حال، خداوند و فرشتگان الهی را حاضر و ناظر بر اعمال خویش میبیند لذا در مخفیترین مکانها و پنهانترین دژها نیز ، دست به اعمال خلاف نمیزند در حالی که در نظام بوروکراتیک به محض قطع شدن کنترل و نظارت، ممکن است فرد ، خود را آزاد و رها حس کرده و بسان انسان از زندان گریخته، دست به هرگونه خلافی بزند واین از مشکلات بزرگ نظام بوروکراسی اداری میباشد کهدر مدیریت علوی به هیچوجه دیده نمیشود .
--------------------------------------------------------------------------------
1) نظام اداری از دیدگاه امام علی (ع) – ص 196 .
2) نهج البلاغه – نامه 19 .
3) نهج البلاغه – حکمت 156 .
4) نهج البلاغه – حکمت 165 .
5) نهج البلاغه – نامه 38 .
6) نهج البلاغه – نامه 53 .
7) نهج البلاغه – نامه 53 .
8) همان منبع .
9) نهج البلاغه – نامه 53 .