(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
سلام بربچه های بی پلاک و با پلاک! سلام برپلاکهای برگشته از فکه!
سلام بربچه های بی ادعایی که دیروز گفتند: روی مین ها سیاه که ما را نطلبیدند. سلام برآنانی که درمیان شعله هایی از جنس آه سوختند ونه اهل «نان» بودند ونه اهل «نام».
سلام برپاهای تاول خورده بچه های صخره های «ماووت»، سلام برمظلومیت بچه هایی که در ارتفاعات «شاخ شمیران » پاره های پیکرشان آسمانی شد، سلام برلحظه های سرخ برگ ریزان. سلام برشور شبهای قلاویزان.
سلام برروزهای آتش وباروت وگلوله.
سلام برشهیدان غریب چنگوله. چه مردان بزرگی بودند؛ آنان که شبانه از سیم های خاردار گذشتند؛ چه مردان سبزی بودند آنان که لحظه هایی پراز عصمت واخلاص آفریدند ونگاهشان آبروی روزهای روشن فردا بود. چه مردان بزرگی بودند آنان که جاده های عرفان را درنوردیدند ویک شبه ره صدساله پیمودند. هنوز لحظه هایمان را به نامتان متبرک می کنیم. هنوز دراین کوچه ها، طنین گامهایتان جاری است و رهگذران عاشق، سرمست از جرعه زلال کلام آسمانی تان عشق وایمان ومهربانی را زمزمه می کنند.