(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
برای این روز اعمال فراوانی نقل شده که بخشی از آنها عبارتند از:
1- غسل کردن.
2- زیارت پیامبر و امیرمؤمنان از دور یا نزدیک.
3- روزهدارى. طبق روایت، روزهدارى در این روز برابر با روزه یک سال است.
4- دو رکعت نماز هنگام بالا آمدن آفتاب.
در هر رکعت پس از حمد، ده بار سوره قدر و ده بار سوره توحید خوانده شود.
5- گرامى داشتن مسلمانان و صدقه دادن.
6- جشن و شادى کردن.
7- به مشاهد شریفه رفتن.
البته هر کدام از این اعمال توضیحاتی دارند که می توانید به کتابهای مثل مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی مراجعه کنید.
قرآن کریم ( وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعاً و لاتَفَرَّقُوا)؛
همگى به ریسمان الهى چنگ زنید و پراکنده نشوید.
پیامبرصلى الله علیه وآله:أیُّهَا النّاسُ! عَلَیکُم بِالجَماعَةِ و إیّاکُم و الفُرقَةَ؛
اى مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهیزید از جدایى.
پیامبرصلى الله علیه وآله: الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ؛
وحدت مایه رحمت، و تفرقه موجب عذاب است.
پیامبرصلى الله علیه وآله:یَدُاللَّهِ عَلَى الجَماعَةِ و الشَّیطانُ مَعَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ یَرکُضُ؛
دست خدا بر سر جماعت است و شیطان با کسى همراه است که با جماعت ناسازگارى کند.
پیامبرصلى الله علیه وآله: عَلَیکَ بِالجَماعَةِ؛ فَإنَّما یأکُلُ الذِّئبُ القاصِیَةَ؛
با جماعت همراه شو؛ زیرا گرگ، گوسفند دورمانده را مىخورد.
امام علىعلیه السلام:لَوسَکَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ؛
اگر نادان خاموشى مىگزید، مردم دچار اختلاف نمىشدند.
امام علىعلیه السلام: عَلَیکُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ و إیّاکُم و التَّدابُرَ والتَّقاطُعَ؛
بر شما باد به ارتباط و بخشش به یکدیگر و دورى گزیدن از جدایى و پشت کردن به یکدیگر.
پبروزی انقلاب اسلامی مان را مدیون " وحدت" امت اسلامی هستیم و به ثمررسیدن خون شهیدان نهضت را در سایه یکپارچگی ملت ایران بر محور " ولایت فقیه" و رهبری امام بزرگوارمان می دانیم، که ما را در سایه ی اسلام وبر پایه ی ایمان، جمع کرد و هدایت نمود.
گرامی باد هفته ی وحدت، که درآن میثاق ها تحکیم می شود ، پبمان ها استوارتر می گردد ، خون ها در هم می جوشد ، دست ها وبازوها درهم قرار می گیرد ، چهره ها بر یکدیگر لبخند پبروزی و صفا می زند ، قشرها همه باهمند ، امت، یکپارچه و منسجم است و شیعه و سنی، به یاد سالروز میلاد رسول گرامی اسلام، با هم و در کنار هم، در یک راه و به سوی یک هدف سرود وحدت می خوانند.
به شب اول ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت که حضرت على(علیه السلام) جاى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خوابید، «لیلة المبیت» مى گویند.
خلاصه آن واقعه از این قرار است که در سال سیزدهم بعثت سران قریش در یک شوراى عمومى تصمیم گرفتند که نداى توحید را با زندانى کردن پیامبر یا کشتن و یا تبعید او خاموش سازند، چنان که قرآن کریم مى فرماید: «وَ إذ یَمکُرُ بِکَ الَّذیِنَ کَفَرُوا لِیُثبِتوکَ اَوْ یَقتُلوکَ أَو یُخْرِجُوکَ وَ یَمکُروُنَ وَ یَمکُرُ اللهَ وَ اللهُ خَیرُ المَاکِرینَ»; به خاطر بیاور هنگامى را که کافران نقشه مى کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند و یا از مکه خارج سازند. آنها چاره مى اندیشیدند و نقشه مى کشیدند، و خداوند هم تدبیر مى کرد; و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است. سرانجام سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله، فردى انتخاب شود تا افراد منتخب در نیمه شب یک باره بر خانه حضرت هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق هم از تبلیغات او آسوده شوند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش شود تا خاندان هاشم نتوانند با آنها به مبارزه برخیزند. فرشته وحى، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و به آن حضرت دستور داد تا از مکه به عزم مدینه خارج شود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) حضرت على(علیه السلام) را از این نقشه آگاه کرد و به او فرمود: «امشب در خوابگاه من بخواب و رواندازِ سبزِ مرا به خود بپیچ تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه و در بستر آرمیده ام و مرا تعقیب نکند». آن گاه پیامبر مخفیانه به سمت غار ثور حرکت کرد و از خداوند درخواست نمود تا دشمن را از دست یابى به او گمراه کند و آنان نتوانند او را پیدا کنند ... .
در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که على(علیه السلام) این کار را انجام داد و خداوند به خاطر این کار به فرشتگان مباهات نمود و موقعى که پیامبر به سوى مدینه در حرکت بود، این آیه را در شأن حضرت على (علیه السلام) نازل فرمود: (وَ مِنَ النّاسِ مَن یشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله و اللهُ رَئوفٌ بالعباد); بعضى از مردم ـ با ایمان همچون على(علیه السلام) به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر ـ جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. از این رخداد بى نظیر مى توان به نتایج ذیل پى برد: درجه ایثار فوق العاده امام على(علیه السلام); تبعیت محض ایشان نسبت به فرمان الهى و نبوى (صلى الله علیه وآله); عشق و علاقه غیر قابل توصیف آن بزرگوار نسبت به رهبر و مقتداى خود; و این نکته که در مواقعى که اصل و اساس اسلام در خطر قرار مى گیرد مى باید بهترین شخصیت ها، حتى وجود مقدس على بن ابى طالب(علیه السلام) فدا گردد. نظیر آن را در ماجراى شهادت امام حسین (علیه السلام) براى حفظ اسلام مى توان دید.
منبع: سایت موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی
هجرت، ضرورت انقلاب
هجرت رسول خدا (ص) از مکه به یثرب در تاریخ اسلام اهمیتى ویژه دارد. انتخاب این حادثه به عنوان مبدأ تاریخ اسلام نیز آن را در نزد مسلمانان بهیاد ماندنى کردهاست.
هجرت نقطه عطفى بود در مبارزه پیامبر بزرگوار اسلام علیه ستمگرى اشراف قریش و آغازى بود براى رشد انسانهاى ستمدیده در فضاى آزادى و عدالت.
مفهوم هجرت
واژه هجرت در لغت به معناى بریدن و دورشدن از کسى است، با تن با زبان یا با قلب . هجرت با تن، همانند هجرت پرندگان مهاجر و دورشدن با زبان چونان اظهار عدم رضایت پدرى از فرزند خویش و دورشدن با قلب، همچون انزجار مؤمن از کارهاى زشت و ناپسند افراد بدکردار است.
مهاجرت در عرف عموم به معناى رفتن از مکانى به مکان دیگر است و در عرف اسلامى به هجرت رسول خدا (ص) از مکه به مدینه اطلاق مىشود ؛ مهاجرتى که تا زمان فتح مکه براى مهاجران ممنوع بود که به آن شهر بازگردند، زیرا کافران بر این شهر سلطه داشتند
ارزش هجرت از دیدگاه قرآن کریم
هجرت در راهخدا، در قرآنکریم ارزشى همسنگایمان به خداوند و جهاد در راه او دارد.
هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه(مبدأ تاریخ هجری)
جهان را به استقبال تو آوردیم
باید رفت.
این جا، آرامگاهِ مسافرانِ عشق نخواهد بود. شما خاکِ خویش را جایی دیگر بنا کرده اید. مکّه، شهر غریبی است. با کعبه وداع کن و سوگندی صادقانه که روزی باز خواهی گشت. هجرت، هم چنان که دوری می آفریند، لذّت سرشاری در خویش نهفته دارد.
یک سرزمینِ تازه، برای بارش روشن عشق، قلب های تازه ای دارد؛ پس مردِ از آسمان رسیده، کوله بار سفر را بسته است. جاده، خشمگین و خشن، پیشِ رو دراز کشیده است و بُنه، اندک.
ای شهر! بدرقه شایسته ای نبود مسافرِ خسته ات را.
تیغ های آخته، همواره تشنه خون های تازه اند. اینک خانه ای را می بینم، روشن تر از یک قلبِ یقین یافته؛ امّا در محاصره شمشیرهایی که در دستانِ کینه می درخشند و به زهرِ جهل، صیقل یافته اند و به انتظار، لحظه می شمارند.
کدام تیغ، کارگر خواهد افتاد، وقتی که تقدیر، قصّه دیگری رقم زده باشد؟
هان ای علی! پروردگارِ تو، بارِ دیگر، شهامت تو را طلب می کند.
اینک بخواب، که بسترِ مسافرِ آسمان، امشب خوابگاهِ امتحانِ تو خواهد بود.
شمشیرها بر پیکرت نشانه رفته اند ... و مسافرِ بزرگ، قدم در راه می گذارد. پس به ناگاه، تمام عنکبوت ها، از لابه لای سنگ ها بر می خیزند و کبوترانِ بیت الحرام، به سمتِ کوه ها بال می گشایند.
مدینه در انتظار می سوزد. پس، نسیمی چندان خنک، چهره شهر را نوازش می دهد و عطری آسمانی از دروازه شهر به مشام می رسد.
هان ای همه قلب های منتظر! بشتابید، که مسافری چراغ به دست به دیدارِ شما آمده است.
مدینه در خویش نمی گنجد و دروازه های شهر، پیش از آن که کسی برای گشودنشان از بارو فرود آید، خود باز می شوند. پس موجِ بلندِ سپیده ای صادق، فضای شهر را می پوشاند. حیرت و نشاط از سقفِ خانه ها فرو می ریزد و زمین، زیرِ پای خورشیدِ از راه رسیده، بی اختیار، لرزشی خفیف و شیرین را تجربه می کند. سر فصلِ گفتاری بزرگ، اینک نگاشته می شود و تمامِ کتاب های تاریخ، این لحظه را با وسواس، بارها در خویش تشریح می کنند.
پس خلیفه بزرگ خدا، تکیه بر وقارِ آسمانی خویش می زند و کوه ها، در جشنِ شکوهِ عشق، مرتفع تر می شوند. پرستش گاه معبودِ راستین را بنا کنید! اوست که اینک، چنین بر شما رحمت آورده است.
کعبه، شما را درود می گوید؛ کعبه ای که دیری ست از هُبل خسته است و از مکر آنان که ساحتِ گرامی را از تخته سنگ های درّه های حقیر، پُر کرده اند.
کعبه شما را به خویش می خواند؛ میراثِ ابراهیم را منتظر مگذارید و آرامگاهِ جاودانه آنان که هجرت نتوانستند: یاسر ... سمیّه... و آنان که خونشان، کِشتگاهِ رفیعِ حقیقت را رویانید.
سردارِ آسمان را درود!
آه، ای رسولِ نیک پیغام! اینک مدینه نه، که جهان را به استقبال تو آورده ایم.
مهدی میچانی فراهانی
اِقرَأ باِسم رَبِّک اَلُّذِی خَلََقَ»
عید رسالت و جشن برگزیدگی و برانگیختگی پیامبر بزرگ اسلام،
حضرت محمد مصطفی (ص) بر جهان و جهانیان مبارک باد.
روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.
ـ ای جامه بخود پیچیده ـ برخیز و انذار کن (آیات 1و 2/ سوره مدثر)
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.
ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:
بخوان!
ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:بخوان!
ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم.
صدا پاسخ داد:
ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.........
و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.
ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
ـ مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:
ـ آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،امشب من به پیامبری برگزیده شدم!
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:
ـ من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم........
اعمال شب و روز مبعث
اعمال شب بیست و هفتم
شب مبعث از شبهای مبارکی است و برای آن چند عمل ذکر شده است:
1- شیخ در مصباح فرموده روایت شده از حضرت ابوجعفر امام جواد علیه السلام که فرمود در رجب شبى است که بهتر از هر چیزی است که آفتاب بر آن میتابد و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا صَلَّى الله علیه و آله به رسالت مبعوث گردید.
و هر کس از شیعیان ما در آن شب اعمال را انجام دهد،
اجر عمل در شصت سال را میبرد.
خدمت آن حضرت عرض شد که عمل در آن شب چیست؟